ام ایمن کنیز حضرت آمنه مادر رسول خدا (ص) و نامش برکة بود که پس از وفات حضرت آمنه ارثا به حضرت رسول منتقل گردید عبدالمطلب جد پیامبر سفارش حفظ و حراست حضرت محمد (ص) را به او می نمود و ام ایمن هم از دل و جان به خدمتگذاری و مواظبت او می پرداخت، وقتی پیغمبر با حضرت خدیجه ازدواج کرد ام ایمن را آزاد نمود، ولی آن زن وفادار همچنان از خاندان پیامبر جدا نمی شد، و پس از هجرت در مدینه به خدمت پیامبر و حضرت زهرا و محبت آنان مقرب بود و پیغمبر بشارت بهشت را به او داد. «استفاده از سفینة البحار«
مرحوم علامه ی مجلسی در جلاءالعیون از قطب راوندی روایت کرده که چون حضرت فاطمه علیهاالسلام از دنیا مفارقت کرد، ام ایمن خادمه ی آن حضرت سوگند یاد کرد که دیگر در مدینه نماند زیرا که نمی تواند جای آن حضرت را خالی ببیند پس از مدینه متوجه مکه شد… الی آخر و کراماتهما.
در جلاء العیون ص 206 آمده است که ابن قولویه این حدیث را به سندهای معتبر از زایدة بن قدامه روایت کرده است که زایده روزی به خدمت امام زین العابدین رسید، حضرت این حدیث را از فرموده ی عمه اش زینب برای او بیان فرمود.
چنانکه در فصل سوم گفته شد، در روز یازدهم محرم موقعی که چشم بیمار کربلا امام زین العابدین به بدنهای مطهر شهدا افتاد می خواست جان از بدنش مفارقت کند، زینب سلام الله علیها حدیث ام ایمن را برایش نقل فرمود و او را بدینوسیله تسلی داد. حضرت زینب در مدینه، حدیث را از زبان ام ایمن شنیده بود، و از قرائن می توان گفت که ام ایمن هم بعد از وفات حضرت زهرا تا وقتی که در مدینه بوده، برای تسلی خاطر زینب که در آن وقت پنج شش ساله بوده بیان داشته است، و حضرت زینب آن را به خاطر داشت تا در کوفه وقتی که فرق پدرش شکافته شده بود، حدیث را از برای تاکید و اطمینان از پدر خود می پرسید. مؤلف
»حضرت زینب فرمود چون آثار مرگ را در چهره ی پدرم مشاهده کردم، عرض کردم ای پدر بزرگوار، ام ایمن چنین حدیثی را برایم نقل کرد، دوست دارم که از زبان مبارک شما هم بشنوم، پدرم فرمود، ام ایمن راست گفته است الحدیث کما حدثتک ام ایمن، دخترم گویا می بینم ترا با زنان دیگر از اهل بیت مرا در این شهر کوفه به ذلت و خواری به اسیری آورده اند در حالی که از دشمنان خود خائف و ترسانید، باید تحمل و بردباری کنید و در بلاها صابر باشید، زیرا قسم به آن خدائی که دانه را شکافت و مخلوقات را آفرید، در آن روز در روی زمین در نزد خدا دوستی غیر از شما و دوستان و شیعیان شما نباشد
رسول خدا ما را به این واقعه خبر داده است و برای ما فرمود: در آن روز شیطان از خوشحالی و نشاط در روی زمین با اعوان و همدستان خود پرواز می کند و جولان می دهد و ندا می دهد که ای گروه شیاطین، آنچه مطلب ما بود به آن رسیدیم و از اولاد آدم کین خود را گرفتیم و همه ی آنها را اهل آتش نمودیم، غیر از آنانی که چنگ به دامن اهل بیت زدند، کوشش کنید تا مردم را در حق ایشان به شک و شبهه بیندازید، و به دشمنی آنها وا دارید تا کفر و ضلالت در میان بنی آدم استوار گردد و هیچ کس رستگاری نیابد، سپس حضرت علی فرمود شیطان درغگوست اما این سخن را که رستگاری مردم به دوستی اهل بیت است راست گفته است. زیرا با عداوت اهل بیت هیچ عبادتی باعث نجات نشود، و با دوستی شما هیچ معصیتی غیر از کبایر ضرر نرساند«
»جلاءالعیون- نفس المهموم- کتاب سحاب«
الحدیث
ام ایمن گفت: روزی رسول خدا (ص) به دیدن فاطمه آمد، فاطمه برای پذیرائی حریره ای تهیه نمود. علی هم طبقی خرما آورد. من نیز قدحی شیر و کره به حضور آوردم، رسول خدا و امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین از آن حریره تناول کردند و از آن شیر آشامیدند و از آن خرما و کره میل فرمودند. پس از آن علی ابریق و طشتی بیاورد و آب بر دست رسول خدا ریخت، چون حضرت دستهای خود را شست، دست تر بر روی مبارکش کشید، آنگاه نظری به جانب آسمان افکند و دعا کرد و پس از آن به سجده رفت و سخت بگریست به گونه ای که صدای گریه ی آن حضرت بلند شد، پس سر از سجده برداشت و ساعتی سر در زیر افکند و آب از دیده ی مبارکش می ریخت. همه از گریه ی رسول خدا محزون شدند. علی و فاطمه سبب گریه را پرسیدند، فرمود جبرئیل به من نازل شد و خبر داد که خدای جلیل به سرور و شادمانی تو ای پیغمبر، از دیدار برادر و دختر و فرزندانت مطلع شد، بدانکه نعمت خود را بر تو تمام کرد، اینان را با دوستان و شیعیانشان با تو در بهشت جای خواهد داد،
و به ایشان عطا کند آنچه به تو عطا می کند، اما در دنیا مردمی که خود را از امت تو می پندارند، آنان را خواهند کشت، آن مردم از خدا بری و بیگانه اند. هر یک را در ناحیه ای از زمین به قتل رسانند، و قبرهای ایشان از یکدیگر دور باشد، و حقتعالی این حالت را از برای ایشان پسندیده است، و ایشان را اهل و سزاوار این سعادت گردانیده است. پس خدای را حمد کن و راضی به قضای الهی شو. پس خدار ا حمد کردم و راضی به قضای او شدم. پس از آن جبرئیل گفت یا محمد، بعد از تو برادرت علی مغلوب دشمنان گردد، و شریرترین مردم و شقی ترین آنها که نظیر پی کننده ی ناقه ی صالح است او را شهید سازد. و این حسین ترا با جماعتی از اولاد و یاران و اهل بیت او در زمین کربلا شهید خواهند کرد، در کنار نهر فرات و آن بهترین بقعه های زمین و حرمت آن از همه زمینها عظیمتر است. در آن وقت زمین متزلزل و دریاها متلاطم شود، و آسمانها و اهل آسمانها به اضطراب آیند، زیرا ذریه ی تو را خوار گرفته و حرمت تو را نگاه نداشتند، آنگاه تمامی آفریدگان از خدا خواهند که در نصرت و یاری اهل بیت تو رخصت یابند. خدا به آنها گوید قدرت من از هر آفریده افزونتر است و من می توانم اولیای خود را یاری دهم و از دشمنان انتقام کشم، قسم به عزت و جلالم که آن کسی را که پیغمبر را و وصی او را که برگزیده ی منند بیازارد، و عترت او را بکشد، و پرده ی حرمت او را بدرد، چنان عذابی کنم که هیچ کس را بدانگونه عذاب نکرده باشم. آنگاه ناله و خروش از فرشتگان ملأ اعلی و ساکنان ارضین در لعن بر دشمنان اهل بیت و ستم کنندگان بر آنان بلند گردد. و فرشتگان از آسمان هفتم با ظرفهای یاقوت و زمرد که سرشار از آب حیاتست فرود آیند و زیور و زینت بهشتی و عطر و بوی خوش با خود بیاورند و بدنهای شهیدان را با آن شستشو دهند و به حله های بهشتی بپوشانند و با بویهای خوش حنوط کنند و ملائکه دسته دسته بر آنان صلوات فرستند. سپس جبرئیل گفت یا محمد، خدا مردمی از امت تو را
که قولا و فعلا در خون فرزندان تو شرکت ننموده اند بر می انگیزاند تا علامتی بر سر قبر فرزندت حسین نصب کنند تا مؤمنان به زیارت قبر او دلالت شوند، و فرشتگان الهی از هر آسمان صد هزار در هر روز و شب بر سر قبر او پرواز نمایند و بر او صلوات فرستند و تسبیح حق گویند، و از برای زائرین قبرش طلب آمرزش کنند، و برای تقرب به خدا و تقرب به حضرت تو نامهای زائران را و پدران و خویشان و شهر آنها را رقم کنند و رویهایشان را مهر کنند به مهری از نور عرش که در آن نوشته باشد: این زیارت کننده ی قبر بهترین شهدا و فرزند بهترین انبیاء است. چون روز قیامت شود، نور عرش الهی از جبین او ظاهر گردد و چنان درخشان باشد که چشمها را خیره سازد و اهل محشر او را به آن نور بشناسند.
پس از آن جبرئیل عرض کرد یا محمد گویا تو را می بینم که در صحرای محشر درآئی، من و میکائیل بر دو جانب تو باشیم و علی در پیش روی ما باشد و با ما آنقدر فرشته باشد که از شماره بیرون باشد. و ما در میان اهل محشر بگردیم ودر سیمای خلایق نظر افکنیم بر هر که اثر آن مهر را مشاهده کنیم او را از اهوال و شداید آن روز نجات دهیم. این حکم خدا و عطا و رحمت اوست درباره ی زائر تو و زائر قبر علی و زائر قبرهای دو فرزندزاده ی تو حسن و حسین. و روزی فرار سد که جمعی از امت تو که سزاوار لعنت و غضب خدای قهارند، سعی کنند که علامت قبر و بارگاه سید شهدا را منهدم سازند، ولی خدای متعال دست ایشان را از این آرزو کوتاه کند.
پس رسول خدا فرمود سبب اندوه و گریه من این بود. (یعنی اخبار جبرئیل به مصائب اهل بیت(.
»از کتاب جلاءالعیون مجلسی- و نفس المهموم مترجم- و زندگانی ابیعبدالله الحسین سحاب«