ای دل بشارت میدهم طوبی برآورده بری
داده به زهرا و علی حق از عنایت دختری
روح و روان را تازه کن گیتی پر از آوازه کن
شادی فزون ز اندازه کن، با وجد و شور دیگری
ماه جمادی آمده هنگام شادی آمده
از حق منادی آمده، بگشوده از شادی دری
ماهی شد پرتو فکن یا آفتاب انجمن
روح حسین جان حسن کارش بود احیاگری
بر گوش جان آید ندا هم از زمین هم از سماء
اینک ز بیت مرتضی سر زد فروزان اختری
شادند همه کروبیان، غرق طرب لاهوتیان
چون خالق کون و مکان داده به زهرا دختری
طفلی به عالم هشته گام عالی نسب والامقام
مداح او چارم امام مجذوب او شد مشتری
چون عقل کل فخر بشر دارد علی شوری به سر
ام ابیها را نگر دارد به دامان گوهری
راضی بود ذوالمن از او عالم شده گلشن از او
چشم علی روشن از او بخشیده او را زیوری
زهرا گرامی مادرش او شد صدف این گوهرش
یزدان نهاده بر سرش از بردباری افسری
حجب و حیا پا تا به سر دریای عصمت را گهر
بر چرخ خوبیها قمر یا مهر ذره پروری
نور دو چشمان رسول، دخت علی جان بتول
این آفتاب بیافول کارش بود روشنگری
ذاتش بود ممدوح رب پا تا به سر علم و ادب
مانده ز کارش در عجب این گنبد نیلوفری
لوح شرف زرین از او رونق گرفته دین از او
گردیده است تضمین از او آیین پاک جعفری
صبر از علی آموخته مهر حسین اندوخته
سوز کلامش سوخته آیین کفر و کافری
در اوج عزت این اسیر با خطبههای دلپذیر
بنموده رسوا و حقیر آن مردم از حق بری
هر جا که پا بگذاشته سد ستم برداشته
بذر عدالت کاشته، در دشت بیبرگ و بری
در کوفه و شام خراب بنموده بر پا انقلاب
شد مکر دشمن نقش آب زان احتجاج حیدری
ای زینب ای روح ادب دارد «ترابی» روز و شب
این ذکر را در زیر لب خورشید ذرهپروری
حسین ترابی
***