معاویه وقتی دریافت که تمام نقشه های پنهانی او به سهولت عملی می شود تصمیم گرفت که آخرین و مهمترین برنامه شیطنت آمیز را به دست خود اجرا نماید، تا در پایان عمر همه ی آرزوهای خویش را تحقق یافته ببیند.
آخرین هدف پلید معاویه تعیین یزید به عنوان جانشین بعد از خود بود. معاویه وقتی خود را بر اسب مراد سوار دید و اوضاع را برای پذیرش هر نوع طرح خائنانه خود آماده یافت، تصمیم گرفت یزید را به عنوان ولیعهد معرفی و از مردم برای او بیعت بگیرد، معاویه خوب می دانست که فرزندش یزید شایسته این کار نیست و فضاحت او برای دوست و دشمن آشکار است، اما برای معاویه امر دینداری و تقوی ملاک نبود، یک عمر با حیله و تزویر تلاش نمود تا قدرت و حکومت را در خاندان بنی امیه منحصر سازد و اکنون نیز حاضر نبود به هیچ قیمتی آن را به فردی غیر از فرزندش یزید واگذارد و از جهتی چون یزید را فردی بی شرم و حیا می دانست وجود او را در رأس قدرت برای دفن نام و آثار رسالت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مؤثر می دانست.
معاویه عزم خود را در معرفی یزید به عنوان ولیعهد جزم نمود و برای استانداران و فرمانداران بلاد که عموما افرادی فاسد و منافق بودند و برای حفظ مقام و رسیدن به ثروت بیشتر، حاضر بودند به هر عمل بی شرمانه ای دست بزنند، نوشت که از مردم برای یزید بیعت بگیرند.
از آنجا که خاص و عام می دانستند یزید فردی لاابالی و هوسبازی است، شراب می نوشد و قمار می کند و شب و روز خود را با زنان هرزه و آلات موسیقی سپری می کند، بیعت گرفتن برای او مشکل بنظر می رسید، دشواری کار بدان سبب بود که هیچ صفت مثبتی در یزید وجود نداشت تا عمال خود فروخته معاویه آن را بزرگ جلوه دهند و در حول و حوش آن به مدح و ثناگویی یزید بپردازند. برای نمونه معاویه به زیاد بن ابیه استاندار بصره نوشت که مردم را برای بیعت با یزید دعوت کند، زیاد در
مضمون نامه تردید کرد، لذا مردی که مورد اعتمادش بود فرا خواند و به او گفت نزد معاویه برو و به او بگو ای امیرالمؤمنین، نامه ی شما در مورد یزید به دست زیاد رسید، اما اگر مردم را برای بیعت دعوت کنیم، آنها به ما چه می گویند؟ در حالی که یزید با سگها و بوزینه ها بازی می کند و به نوشیدن شراب معتاد است و لباسهای فاخر می پوشد و به موسیقی و غنا روز خود را به پایان می رساند. چگونه می توان مردم را برای بیعت دعوت نمود، آنکه در برابر احتجاج کسانی مانند حسین بن علی (علیه السلام) و عبدالله بن عباس و عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر هستند. اما اگر قصد داری برای یزید بیعت بگیری به فرزندت امر کن یکسال تا دو سال مانند آن چهار تن عمل کند و اخلاق و روش آنها را در پیش بگیرد تا ما بتوانیم از این راه مردم را به اشتباه بیاندازیم. (1)
اما معاویه از هر کسی به موقعیت اجتماع آشناتر بود، او با جعل حدیث در فضیلت دودمان بنی امیه و قلع و قمع مردان آزاده و سب و لعن علی (علیه السلام) و کشتار اصحاب و یاران باوفایش و همچنین با روی کارآوردن افراد اوباش و مفسد و ایجاد رعب و وحشت در مردم، زمینه را برای چنین روزی مساعد نموده بود تا یزید سفاک و بی رحم را بر سرنوشت مردم حاکم سازد.
معاویه بدون هیچ تعلل و احتیاطی از همه ی عمالش خواست تا برای یزید از مردم بیعت بگیرند و اینکار بدون هیچ دشواری عملی گردید و تنها، چهارتن از بیعت خودداری کردند. معاویه در مجلسی ساختگی که آنها حضور داشتند، بالای منبر رفت و پس از حمد و ثنای خدا گفت، این چهار
نفر از عزیزان و بزرگان مسلمین و از خوبان هستند. سلب نمی شود امری جبرا بدون آنها و حکم نمی شود درباره ی موضوعی بدون نظر آنان و این چهار تن راضی شدند و با یزید بیعت نمودند. معاویه با اجرای این برنامه شیطانی این چهار تن را در برابر یک عمل انجام شده قرار داد و در حضور آنها خبر ساختگی بیعت آنها را با یزید به اطلاع مردم رساند و بلادرنگ رهسپار مدینه شد و مردم را به سرعت متفرق نمود تا امکان سخن گفتن و تکذیب گفته های معاویه برای آن چهار تن فراهم نشود. بدین ترتیب معاویه توانست در اواخر عمر همه ی آرزوهای خود را تحقق ببخشد و کثیف ترین لکه ی ننگ را بر دامن جامعه اسلامی بچسباند.
پس از مرگ معاویه، در حالی یزید به حکومت می رسید که ده سال از دوران امامت حسین بن علی (علیه السلام) می گذشت و حضرت طبق عهدنامه و آگاهی از تزویر معاویه و نفوذ او بین مردم با سلاح صبر، سعی در افشای ماهیت حقیقی بنی امیه را داشت، لذا پس از به خلافت رسیدن یزید هم مفاد عهدنامه نقض گردید و هم برای مردم چهره واقعی معاویه آشکار گردید.
امام حسین (علیه السلام) در مقابل فردی قرار داشت که فسق او بر همگان آشکار بود، کسی که ادعای جانشینی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را داشت، ننگ و رسوایی او بدانجا رسیده بود که عملا در مدح مشروب و غنا اشعار می سرود و اغلب اوقات خود را با خوانندگان و نوازندگان سپری می نمود، طبق شهادت مورخین یزید در این رابطه اشعاری سروده که مضمون آن این است: ای دوستان برخیزید و نوای موسیقی را بشنوید و شراب بنوشید و مسائل معنوی را
فراموشی کنید، نغمه های تار، مرا از شنیدن اذان بازداشته است و من حورالعین بهشتی را با یک شراب کهنه که در ته ظرف است معاوضه می نمایم. (2)
1) تاریخ یعقوبی / ج 2 / ص 215.
2) تذکره ابن جوزی / ص 164.