سن حضرت زینب- سلام الله علیها- / اگر چه در باب تاریخ ولادت و وفات حضرت زینب- سلام الله علیها- إبهامهای دیرین وجود داشته است، برخی مورخان تاریخ هایی به دست داده اند.
شادروان عمادزاده در تاریخ زندگانی إمام حسین علیه السلام (2 / 204) می نویسد:
»تولد حضرت زینب- چنانچه در کتاب مستقل جداگانه نوشته ام و چاپ شده-، در روز پنجم شهر جمادی الاول سال پنجم یا ششم هجرت بود…. یک سال بعد از واقعه ی کربلا هم رحلت کرده. پس همان مدت عمر برادر را- یعنی 57 سال و 8 ماه- داشته است«.
نویسنده ی دیگر ذیل تقویم روز 5 جمادی الأولی گوید:
»ولادت با سعادت حضرت زینب- علیها السلام- در مدینه ی طیبه در سال پنجم یا ششم هجری در این روز واقع شده است. اقوال دیگر در ولادت آن حضرت عبارت است از 5 جمادی الاولی سال 6 ه، أوایل شعبان سال 6ه، ماه رمضان سال 6 ه، دهه ی آخر ربیع الثانی در سال 5 یا 6 یا 7ه.» (تقویم شیعه، ص 119(.
همو گوید:
»وفات مظلومانه و غریبانه ی أم المصائب- حضرت فاطمه ی صغری عقیله ی بنی هاشم زینب کبری- علیها السلام- در شب یکشنبه 15 رجب سال 62 ه به وقوع پیوسته است.
….. در وفات آن مخدره ی مظلومه روزهای 14 رجب و دهم ماه رمضان را هم گفته اند.» (تقویم شیعه، ص 172، 173(.
نویسنده ی دیگر، تاریخ ولادت آن بانو را بالصراحه پنجم جمادی الأولای سال پنجم هجری می گوید، ولی در باب وفات تنها به سال 63 ه. ق إشاره می کند با افزودن این که به نقل دیگر وفات آن حضرت در سال 65 بوده (نگر: فرهنگ عاشورا، ص 233 و 234)
دانشور خبیر و دین پژوه کم نظیر، علامه ی شهید، آیة الله سید محمد علی قاضی طباطبایی- رفع الله درجته- می نویسد:
»نسابه ی جلیل، یحیی بن الحسن….، مشهور به عبیدلی نسابه….، در کتاب خود أخبار زینبات تصریح کرده که حضرت زینب کبری- سلام الله علیها- در سال 62 از هجرت در مصر از دنیا رحلت فرموده» (تحقیق درباره ی أول أربعین حضرت سید الشهداء علیه السلام، ص 76 و 77)
مرحوم قاضی که- با تکیه بر گزارش عبیدلی- «پانزدهم ماه رجب سال 62 هجرت» را تاریخ وفات حضرت زینب کبری- سلام الله علیها- می داند (نگر: همان، ص 85) عدول برخی را از این تاریخ و سند و در نتیجه اختیار سال 65 را ناشی از شبهات و إشکالاتی می داند که مرحوم محدث نوری- رضوان الله علیه- در باب زیارت در أربعین نخست مطرح کرده بوده و لذا متأثران از قول محدث نوری، وفات آن حضرت را در همان سال 62- که مختار محدث نوری در أمر زیارت أربعین است- مستبعد شمرده اند (نگر: همان ص 86 و 87(. ورنه، به تصریح مرحوم قاضی، «کتاب أخبار زینبات عبیدلی قدیمترین مدرک و مصدر و مورد اعتماد است» (همان، ص 86(، در حالی که گزارش سال 65 به عنوان
سال وفات زینب کبری- سلام الله علیها- «مصدر معتبری ندارد» (همان، ص 87(.
مرحوم قاضی در باب ولادت آن بزرگوار می نویسد: «راجح در نظر آنست که ولادت با سعادت حضرت زینب کبری- علیها السلام- در پنجم جمادی الاخرة سال پنجم از هجرت واقع شده است» (همان، ص 91(.
خطبه ی حضرت زینب- سلام الله علیها- در ورود به کوفه، و منابع آن / این خطبه از نمونه های ممتاز و رفیع سخن عربی است و- به قول علامه ی شعرانی (طاب ثراه(- «آن کس که از کلام و مزایای آن اندکی خبر دارد، داند که چنین خطبه از زن پرده نشین، بلکه از مردان نیز، بی نیروی إلهی و مدد غیبی متعذر است» (ترجمه ی کتاب نفس المهموم، ص 354؛ با تصرف جزئی(.
دشواریها و پیچشهای چنین خطبه ی أدیبانه ای حتی برای عربی زبانان، سبب گردیده تا در ضبط آن دگر سانیها و دگر خوانیها بسیار گردد- تا آنجا که گروهی از معاصران به دشواری کار خود در ضبط و گزارش و توضیح این کلام رفیع خستو آمده اند (نگر: همان ص؛ و تفسیر تاریخ سرخ، ص 322؛ و مقتل الحسین علیه السلام المقرم، ص 311 و 312(.
خوشبختانه چند گزارش مکتوب از این خطبه در دست داریم که لختی می تواند در ضبط و فهم بهتر آن مددکار باشد.
علامه ی مجلسی- قدس الله روحه العزیز- در بحار الانوار چند روایت (/ نقل) از این خطبه را ثبت کرده است (45 / 108- 113: به نقل از ملهوف و با إشاره به روایت احتجاج؛ 45 / 162- 164: به نقل از احتجاج؛ 45 / 164- 166: به نقل از أمالی مفید و أمالی طوسی(.
ابن آشوب- رضی الله عنه- متن تلخیص آمیزی از خطبه را در مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (ط. دارالأضواء، 4 / 124 و 125) ضبط کرده است.
شیخ جمال الدین یوسف شامی- رضوان الله علیه- برغم استفاده ی فراوانی که در تألیف الدر النظیم اش از مناقب ابن شهر آشوب برده، روایتی از خطبه را
می آورد (نگر الدر النظیم، ص 559 و 560) که- برخلاف پندار ابتدائی- مأخوذ از مناقب نیست و- به گواهی اختلاف های معتنابه در ضبط نص- از مأخذ دیگری نقل گردیده.
ابن طیفور (204- 280 ه.ق) در بلاغات النساء این خطبه را به عنوان سخن أم کلثوم بنت علی- علیهما السلام- روایت کرده است (نگر بلاغات النساء، صص 37- 39(؛ و به قرینه ی آن که پیش از آن (نگر همان، صص 34- 36) گفتاری از زینب بنت علی- علیهما السلام- (/ زینب کبری) آورده، پیدا است مرادش از «أم کلثوم) زینب کبری نبوده است.
در روایت شیخ طوسی هم که تنها به «زینب بنت علی- علیهما السلام-» تصریح شده است، طابع در هامش افزوده: «المراد بها زینب الصغری المکناة بأم کلثوم» (الأمالی طوسی- جزء 3، ح 51- ص 152(.
البته از نظر أهل تحقیق دور نماناد که حضرت زینب کبری- سلام الله علیها- را نیز دارای کنیه «أم کلثوم» گفته اند (نگر تحقیق درباره ی أول أربعین حضرت سید الشهداء- علیه السلام- ص 113؛ و: مقتل الحسین- علیه السلام- به روایت شیخ صدوق، ص 189) و لذا دور نیست خطبه ی زینب کبری ملقب به «أم کلثوم«، به جهت همسانی کنیه، به زینب صغری نسبت داده شده باشد؛ فتأمل تأملا جیدا.
به هر روی، برسی- ولو إجمالی- منابع خطبه (نیز نگر مع الرکب الحسینی….، 5 / 100؛ و مقتل إمام حسین علیه السلام، ترجمه ی جواد محدثی، ص 222 و 223) نشان می دهد: این که یکی از فضلای معاصر (نگر تأملی در نهضت عاشورا، ص 155(، منبع أصلی این خطبه را الفتوح ابن أعثم پنداشته است، درست نیست تفاوتهای ضبط نص در منابع خطبه و نیز حضور آن در بلاغات النساء- و (اگر گزارش شبلنجی صحیح باشد) در البیان و التبیین جاحظ-، نشان می دهد که سرچشمه ی این خطبه کتاب نه چندان معتبر ابن أعثم کوفی نیست. این خود بر أهمیت و سندیت خطبه می افزاید.
مدنی حضرت زینب کبری- سلام الله علیها- درباره ی مدفن حضرت زینب کبری- سلام الله علیها- سه قول هست: شام (دمشق(، مصر، مدینه ی طیبه.
هر یک از أقول سه گانه ی پیشگفته، جانبداری دارد که بعضا بسختی و مصرانه از قول مختار خود دفاع کرده اند.
(از برای تفاصیل أقوال، نگر شهر حسین علیه السلام، مدرس بستان آبادی، صص 140- 148؛و منتخب التواریخ خراسانی، ص 94؛ و: سحاب رحمت، إسماعیلی یزدی، صص 845- 855؛ و شاهکار آفرینش (مقتل شیخ الرئیس(، ص 363 و 364؛ و مع الحسین علیه السلام فی نهضته، أسد حیدر، صص 325- 329؛ و تحفة العالم فی شرح خطبة العالم، بحر العلوم، 1 / 235؛ و تحقیقی در نهضت عاشورا- تحریف ها و شبهه ها-، صص 95- 97(.
بر أهل نظر پوشیده نیست که در مثل این مسائل تاریخی، و لو پس از تتبع کافی، أغلب به جزم و یقین نمی توان حکم کرد نهایت آن است که بتوان گفت: به ظن غالب، قول فلان مورخ قدیم، أقوی، و بهمان قول، أضعف است.
در این مورد خاص نیز- البته- چنین است.
مرحوم آیة الله شهید، علامه سید محمد علی قاضی طباطبائی- طاب ثراه، پس از ضعیف شمردن قول کسانی که شام یا مدینه را مدفن حضرت زینب کبری- سلام الله علیها- دانسته اند و توضیح تفصیلی در باب این تضعیف گوید:
»به دفن شدن آن صدیقه ی صغری در مصر، عالم نسابه ی عبیدلی در کتابش که قدیمیترین مدرک است تصریح کرده و ابن عساکر دمشقی در تاریخ کبیر و ابن طولون دمشقی در رساله ی زینبیه و شعرانی در لواقح الأنوار و شیخ محمد صبان در إسعاف الراغبیین و شبلنجی در نور الأبصار و شبراوی در الإتحاف و شیخ حسن عدوی در مشارق الأنوار و مناوی در طبقات و سیوطی در رساله ی زینبیه و أجهوری در رساله ی مسلسل عاشورا و زینب فواز در الدر المنثور، و از مشاهیر متاخرین از اهل تتبع و اطلاع فرید وجدی و دیگران تصریح کرده اند.» (تحقیق درباره ی أول أربعین حضرت سید الشهداء- علیه السلام- ص 94 و 95(.
مرحوم قاضی سپس به إشکالاتی که بر گزارش عبیدلی وارد شده و إنصافا برخی از آنها در غایت سستی است- پاسخ گفته (نگر همان صص 95-106(.
آن فقید همچنین می نویسد:
»عمده دلیلی که [مؤلف کتاب وفات زینب الکبری] بر مدفون شدن زینب کبری- سلام الله علیها- در شام آورده آن است که در سال مجاعه که در حجاز واقع شده، عبدالله بن جعفر طیار- رضوان الله علیه- ناچار شد، به شام سفر فرمود، و بانوی عصمت در شام در گذشت و همان جا مدفون گردید.
ولی این دعا که در حجاز واقع شده و جریان مسافرت عبدالله- علیه رحمة الله- پیش آمده، أساس این قول و نقل آن قضیه و تاریخ و مصدرش کتاب نزهة أهل الحرمین علامه ی کبیر آقا سید حسن صدر کاظمینی- رحمه الله- است که در سال 1354 ه.ق وفات یافته و نیز کتاب خیرات الحسان است…. و در هیچیک از آن دو کتاب مدرک آن تاریخ مجاعه نقل نشده….. و احتمال قوی می رود که از أفواه أخذ و در کتاب ضبط شده است زیرا کتب تواریخ معتبره بکلی خالی از إشاره به آن قضیه ی مجاعه است…..» (تحقیق درباره ی أول أربعین حضرت سید الشهداء- علیه السلام-، ص 92 و 93(.
به هر روی، از مأخذ تاریخی این بر می آید که مزار معروف در شام، حتی اگر مرقد زینب کبری- سلام الله علیها- نباشد، مرقد یکی از بانوان حریم جلالت و وابستگان بیت نبوت است، و شاید مزار خواهر حضرت زینب باشد.
و الله- سبحانه و تعالی-أعلم و علمه أتم و أحکم.
زیارت معروفه به «زیارت ناحیه» / درباره ی زیارتنامه ی معروف به «زیارت ناحیه ی مقدسه» جای گزارش تفصیلی هست که چون در این مقام إمکان ندارد، تنها خوانندگان ارجمند را به برخی ماخذ باز برد می دهم:
همره نور (شرح زیارت ناحیه ی مقدسه) به اهتمام سید هدایة الله طالقانی، چ 1؛ قم سابقون، ج 1، 1379 ه. ش، ج: 2، 1383 ه. ش. و: نگاهی به حماسه ی حسینی
استاد مطهری، صالحی نجف آبادی، صص 388- 397؛ و فصلنامه ی علوم حدیث، س 8، ش 4 (زمستان 1382 ه. ش / پیاپی: 30(، صص 32- 67 (نقد نوشتار صالحی نجف آبادی، به قلم محمد إحسانی فر، تحت عنوان «اعتبار سندی زیارت های ناحیه ی مقدسه«(.
حکایت آن شیر که فضه فرا خواند…./ این حکایت اگر چه در کتاب شریف کافی آمده و مورد اعتماد علامه ی مجلسی- قدس الله روحه- نیز قرار گرفته، از سوی گروهی از فضلا- متنا و سندا- مورد نقد و إشکال واقع گردیده، و بر تعارض آن با قول مشهور میان مورخان و مقتل نگاران- که گفته اند سپاهیان عمر بن سعد ملعون بر پیکر مطهر سالار شهیدان (علیه السلام) اسب تاختند-، انگشت نهاده شده است.
تفصیل را نگر: الأربعین الحسینیة، آیة الله إشراقی (أرباب(، صص 54- 56؛ و ترجمه کتاب نفس المهموم، آیة الله شعرانی، ط. هجرت، ص 337؛ و یوم الطف، هادی النجفی، ص 264؛ و مقتل إمام حسین علیه السلام، محسن بزرگر، صص 203- 206؛ و حماسه ی حسینی، آیة الله شهید مطهری، چ 33، 2 / 170؛ و نگاهی به حماسه حسینی استاد مطهری، صالحی نجف آبادی، ص 427- 432.
همچنین گزارش مهم شیخ أبوالفتح کراجکی دیده شود در التعجب، ط. حسون، ص 116 و 117.