بانوی اسلام، سخن گهربار خویش را با ستایش پروردگار جهانیان آغاز میکند، آنگاه بر نیای گرانقدرش سلام و درود میفرستد:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلَى جَدِّی سَیِّدِ الْمُرْسَلِین؛
ستایش از آن خدایی است که پروردگار جهانیان است و درود بر نیای ارجمندم که سالار پیامبران خداست.»
او با این سبک از آغاز سخن در حقیقت خویشتن را به حاضران میشناساند و روشنگری میکند که او نواده پیامبر خداست، تا حاضران دریابند که این خاندان مصیبتزده و در بند اسارت، خاندان پیامبر و از مدینه هستند، نه از سرزمینهای کفر و شرک، آنگونه که دستگاه دروغساز استبداد مذهبی به خورد سادهدلان میداد.
آن گاه به تلاوت این آیه پرداخت که:
«صَدَقَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ کَذَلِکَ یَقُولُ:
ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤُا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُن؛ (1)
خدای یکتا به راستی و درستی سخن گفت که فرمود:
سپس سرانجام کسانى که اعمال بد مرتکب شدند به جایى رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند!»
آری، فرجام کار گناهکاران و پلیدان، انکار آیات انسانساز حق و تمسخر مقررات عدالتآفرین و حقوق انسانی بندگان اوست!
اینگونه گواهی گرفتن اندیشمندانه از قرآن در آغاز سخن به وسیله بانوی اسلام چقدر زیبا و حکیمانه است! به ویژه در آن فضای تیره و تاری که استبداد اموی ساخته بود. قرآن روشنگری میکند که فرجام کار کسانی که با کفران و ناسپاسی در برابر خدا و دروغ انگاشتن وحی و آموزههای پیامبران و دست یازیدن به گناه، به خود ستم میکنند، این است که بدی و بیداد آنان که آتش و عذاب خداست دامانگیرشان میگردد و در نتیجه آیات خدا را دروغ میانگارند و آن را به باد تمسخر میگیرند.
آری، رهاورد طبیعی انباشته شدن گناه و حقکُشی در پرونده زندگی انسان آن است که آیات خدا و حقایق ثابت و ماندگار را انکار میکند و آنگاه باورهای مقدس دینی را به ریشخند میگیرد.
و بدین سان زینب سلاماللهعلیها با این فراز از سخن خویش به این اشعار اشاره میکند که یزید مستانه میخواند که:
«لَعِبَتْ هَاشِمُ بِالْمُلْکِ فَلَا
خَبَرٌ جَاءَ وَ لَا وَحْیٌ نَزَل؛
بنیهاشم بدین وسیله برای به دست گرفتن قدرت و حکومت بازی کردند وگرنه، نه وحی و کتابی از آسمان فرود آمد و نه پیام و خبری از رسول خدا!»
منظور یزید این بود که پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله به بهانه پیامبری و رساندن پیام خدا، برای سلطنت و قدرت کوشید، در حالی که نه وحی و کتابی از آسمان بر او فرود آمده بود و نه پیام و خبری از سوی خدا.
بدین سان یزید، هم پیامبری و هم وحی و هم قرآن را انکار مینماید.
1) سوره روم، آیه 10.