جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تاریخ حرم زینب کبری سلام‌الله‌علیها در روستای راویه

زمان مطالعه: 3 دقیقه

این بارگاه باشکوه، نزدیک هزار سال است که در میان دانشمندان و تاریخ‌نویسان شهرت دارد و قرنها است که از دور و نزدیک، زائران و تبرک جویان، صورت بر آستانش می‌سایند. سیده نفیسه دخت حسن انور بن همسر اسحاق مؤتمن، فرزند امام صادق علیه‌السلام در سال 193 هـ.ق او را زیارت کرده است. او در همان سفر بود که قبر ابراهیم پیامبر، فاطمه دختر امام حسین علیهماالسلام ، قبر فضه کنیز فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها را زیارت نمود.

نزدیک سال 500 هـ.ق، مردی قرقوبی از اهل حلب برای حضرت زینب سلام‌الله‌علیها، مسجد بزرگی بنا کرد که یکی از مساجد مشهور دمشق بوده است.

جهانگرد معروف ابوبکر هروی(متوفای 611 هـ.ق) آنجا را زیارت کرده و در کتاب خود، معروف به «اشارات الی معرفة الزیارات» یادداشت نموده است. ابن جبیر(متوفای 614 هـ.ق) نیز به زیارتش مشرف شده و از اوقاف و خانه‌هایی که بیرون حرم واقع است و مربوط به آنجا می‌باشد، در سفرنامه خود یاد می‌کند، البته ابن بطوطه(متوفای 770 هـ.ق) هم به زیارتش توفیق یافته است.

در سال 768 هـ.ق، نقیب الأشراف سید حسین موسوی، از بزرگان و دانشمندان دمشق، همه دارایی خویش، از باغ و زمین را وقف آن بارگاه نمود و سند و وقف‌نامه مفصلی برای آن نوشت که شهادت هفت نفر از بزرگان و قضات دمشق را همراه دارد، در آنجا نیز به طور مکرر آمده که مدفون در آن بارگاه، ام کلثوم زینب کبری دختر امیرالمؤمنین علیهماالسلام است.

این دلالت دارد که آن بارگاه، از قدیم الأیام به نام عقیلة سلام‌الله‌علیها معروف و مشهور بوده و احدی از دانشمندان دمشق شکی در آن نداشته است. همچنین این بارگاه، مورد تعظیم فقهای ما، در نجف اشرف، همچون شیخ محمد حسین کاظمی، میرزا حسین خلیلی، میرزا حسین نوری و مجدد شیرازی می‌باشد.

خدمت‌گزار و تولیت حرم زینبی، سادات علوی موسوی بوده‌اند که نسب‌شان به سید ابراهیم مجاب می‌رسد و همیشه بزرگان علماء و فقهاء و اهل فضل این دودمان، با بزرگواری، تولیت حرم را به ارث برده‌اند. یکی از آنها، سید بزرگوار «سید سلیم» است که بسیار مورد احترام می‌باشد.

این سید بزرگوار در سال 1302 هـ.ق عتبات مقدسه عراق را زیارت کرد و با دانشمندان و فقهاء امامیه نیز ملاقات نمود، او وارد نجف اشرف شد و در مجلس درس آیت الله شیخ محمد حسین کاظمی شرکت کرد. شیخ، از قبر حضرت زینب در روستای راویه پرسید، سید نیز چنین پاسخ داد:

«من تولیت قبر آن حضرت را دارم و این افتخار را از آباء و اجدادم دریافته‌ام، قبر آن حضرت در شام مشهور و معروف است و احدی در آن اختلاف ندارد. همین امسال گنبد بارگاه به جهت فرسودگی فرو ریخت و روی قبر انباشته شد، من هم که آمادگی مالی نداشتم تا گنبد را نوسازی کنم، لذا عبدالعزیز خان عثمانی، از بازرگانان کمک خواست تا حرم را تعمیر کنند، بناها خاک را از روی قبر برداشتند و سنگ بزرگی از جنس مرمر، آشکار شد که به درازای قامت یک انسان بود، سنگ را به سختی بلند کردند، والی، دستور داد تا کتیبه و نوشته روی سنگ را بخوانند، ولی هیچ یک از مسلمانان و یهودی‌ها و مسیحیان دمشق، نتوانستند آنرا بخوانند، تا این که خبر به والی رسید، او نیز گفت، در حومه شام مردی پیر و سالخورده زندگی می‌کند که تاریخ و شرح حال پیشینیان را خوب می‌داند، وی را آوردند و سنگ مرمر را به او نشان دادند. او این مقدار را خواند:

«این قبر سیدة زینب دخت علی بن ابی طالب دخت زهراست، که در این مکان از دنیا رفته و همین جا به خاک سپرده شده در بازگشت دوم.»

شیخ فقیه به این گفته اطمینان حاصل کرد و آنرا رد نکرد. این خبر را براقی، در کتاب «الثمر المجتبی» نیز آورده است. البته با عنایت به این موضوع که علمای دمشق از قدیم الأیام به سرسختی اعتقاد معروف هستند و هرگز به زیارت قبرهای ساختگی رضایت نمی‌دهند.

چرا که در قرن هشتم، قبری در دروازه جیرون پیدا شد و به زبان مردم افتاد که قبر ملکه‌ای از ذریه علی ابن ابی طالب علیه‌السلام است، ولی بسیاری از دانشمندان و مورخان آن را انکار نمودند و در رد آن کتاب‌ها نوشتند و دانشمندان فرقه‌های اسلامی درباره آن، فتوا صادر کردند، قاضی علاءالدین بن عطا(متوفی 724 هـ.ق) گفت:

«از بین بردن آن واجب است. حافظ ناصرالدین ابی بکر و شمس الدین محمد بطلانسی(متوفای 863 هـ.ق) درباره آن ردیه ای به نام «انکار البدع و الحوادث» نوشتند و حافظ ابن طولون(متوفای 993 هـ.ق) در رد آن بحث کرده است، در حالی که همین شخص در شرح حال سیده زینب سلام‌الله‌علیها کتاب نوشته و از آرامگاه آن حضرت بحث کرده و گفته او در همان جا مدفون شده است. حنبلی‌ها، شافعی‌ها و حنفی‌ها بر درستی آن بارگاه، به اتفاق نظر گواهی داده‌اند، چنانکه در وقف‌نامه آن بارگاه، قضات به طور آشکار شهادت خود را نوشته اند. (1)


1) پژوهشی پیرامون بارگاه حضرت زینب سلام‌الله‌علیها، محمدحسین سابقی، ترجمه: عیسی سلیم‌پور اهری، ص 173.