در انوار الشهادة است که چون اهل و عیال امام حسین علیه السلام در آن حال نابسامان در آن بیابان ماندند و شب یازدهم رسید، هیچ کس بر ایشان رحم نکرد. سرانجام حضرت زینب علیهاالسلام، فضه را نزد عمر سعد فرستاد که ای عمر، ما امشب لباس و خیمه و فرشی نداریم، برای این اطفال یتیم لباسی بفرست، که در این حال، امشب آسایش نداریم. آن ملعون ابتدا اعتنایی نکرد ولی بعد از آن، خیمه ی نیم سوخته ای برای آنها فرستاد. زینب علیهاالسلام آن خیمه را بر روی اطفال کشید و به ام کلثوم فرمود: ای خواهر، شبهای دیگر، برادرم بود، علی اکبر و قاسم و عباس و سایر اقربا و برادران به حال ما توجه داشتند، ولی امشب ما غریبیم، ای خواهر بیا تا من و تو امشب به پاسبانی این دختران و یتیمان بپردازیم. پس در آن شب همه ی اطفال خوابیدند، مگر زینب و ام کلثوم که با چشم گریان پاسبانی می کردند. (1)
1) ناسخ التواریخ، ص 242.