جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بیت الحزن

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

زینب آمد شام را یک‌باره ویران کرد و رفت

اهل عالم را ز کار خویش، حیران کرد و رفت

از زمین کربلا تا کوفه و شام بلا

هر کجا بنهاد پا، فتح نمایان کرد و رفت

با زبان مرتضی از ماجرای نینوا

خطبه‌ای جان سوز اندر کوفه عنوان کرد و رفت

فاش می‌گویم که آن بانوی عظمای دلیر

از بیان خویش، دشمن را هراسان کرد و رفت

بر فراز نی چو آن قرآن ناطق را بدید

با عمل آن بی‌قرین، تفسیر قرآن کرد و رفت

در دیار شام بر پا کرد از نو انقلاب

سنگر اهل ستم را، سست بنیان کرد و رفت

خطبه‌ای غرّا بیان فرمود در کاخ یزید

کاخ استبداد را از ریشه ویران کرد و رفت

زین خطاب اتمام حجت کرد بر کافردلان

غاصبان را مستحق نار و نیران کرد و رفت

از کلام حق پسندش شد حقیقت آشکار

اهل حق را شامل الطاف یزدان کرد و رفت

شام غرق عیش و عشرت بود در وقت ورود

وقت رفتن شام را، شام غریبان کرد و رفت

دخت شه را بعد مردن در خرابه جای داد

گنج را در گوشه ویرانه پنهان کرد و رفت

ز آتش دل بر مزار دختر سلطان دین

در وداع آخرین شمعی فروزان کرد و رفت

با غم دل چون که می شد وارد «بیت الحزن»

«سروی» دل‌خسته را محزون و نالان کرد و رفت

سروی

***