جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بیان ورود اهل بیت اطهار بمدینه طیبه

زمان مطالعه: 8 دقیقه

چنانکه در بحر المصائب از عمان البکاء و مفتاح البکاء و مقتل میلانی مسطور است جناب زینب کبری اساس عزا را بر پا داشته و اهل حرم را در یکجا نشانیده و اشیاء و اسباب شهداء را نیز گردآورده مشغول ناله و گریه بودند، ناگاه غلغله اهل مدینه و زنان مهاجر و انصار بلند شد آن حضرت بفرمود تا ایشان را استقبال نمودند.

چون چشم زنان مدینه بآن سیاه پوشان افتاد هنگامه محشر نمدار و آشوب قیامت نمایشگر شد، شتابان روی بخیمه ها نهادند چون اهل حرم دریافتند و آن حالت بدیدند و آن انقلاب و گردش چرخ دولابی را نگران شدند و آن خیام را بجز از حضرت سجاد از دیگران خالی نگریستند سخت بگریستند.

گروهی با حضرت زینب و جماعتی با جناب ام کلثوم و فرقه با فرقه دیگر غم سپر گردیدند و اطفال یتیم را در آغوش کشیدند و تسلیت دادند و از جناب زینب از چگونگی حال پرسش نمودند، فرمود بچه حال زبان گشایم که نیروی شرح ندارم بلکه از زندگانی خویش در آزار و بیزارم.

ای دختران قریش و زنان بنی هاشم چیزی می شنوید و حکایتی بگوش میسپارید اگر شرح حال شهداء و اسرا را باز گویم در مورد ملامت باشم که چگونه خود زنده مانده ام و اگر ظلم این گروه ستم کار را نسبت باهل بیت اطهار پنهان دارم آتشی است در مغز استخوان، اگر بودید و شمه از درد دل زینب را میفهمیدید که از رفتن برادر و برادر زادگان و کشته شدن ایشان بروی چه بر گذشت بر شما معلوم میگشت.

ای یاران چون غمهای سینه مرا بهیجان آوردید پس شمه از مصیبتم گوش کنید همانا چون سر برادرم را بر سنان کردند و بدن چاک چاکش را عریان بروی خاک انداختند و اسب بتاختند، ناگاه آن گروه اشرار بر ما بتاختند و آتش در خیام

زدند و زنان و دختران را اسیر، و زنجیر بر سید سجاد نهادند. سرها را بر فراز نیزها آشکار و ما را بر شترها سوار و از قتلگاه رهسپار داشتند و در کوچهای کوفه گردانیده بمجلس ابن زیاد درآورده در حضور جماعت باز داشتند و چوب با لب و دندان امام آشنا کردند.

و از آن پس از کوفه جانب شام گرفتند و در هر منزلی مصیبتی بر ما فرود آمد تا در خرابه شام هرگونه جور و جفا برتمام گشت لکن مصیبت برادر زاده ام رقیه در آن خرابه قدم را بخمید و مویم را سفید گردانید چون زنهای مدینه این کلمات را بشنیدند بیک مرتبه گریبانها را چاک کرده بر سر خاک ریختند و شورش روز برانگیزش را باز نمودند و نیز با هر یک از اهل بیت همین گونه صحبت رفت.

و بروایتی چون زنان مدینه بآن مکان بیامدند. حضرت زینب سلام الله علیها را از نخست نشناختند چه از کثرت اندوه و مصیبت که بروی فرود گشته دیگرگون شده بود، در مقتل [میلانی] مسطور است که ام لقمان دختر عقیل بن ابیطالب بیرون شد و بر کشتگان خود که در یوم الطف شهید شدند ندبه کرد و مرثیه نمود و این شعر را بخواند و بعضی خواننده این شعر را معلوم نکرده اند چنانکه ابن اثیر گوید که در آن شب که امام حسین علیه السلام شهید شد مردم مدینه شنیدند قائلی این شعر بگفت:

ایها القاتلون ظلمنا حسینا

ابشروا بالعذاب و التنکیل(1)

الی آخرها و بوجه دیگر نیز گفته اند چنانکه بآن اشارت رفته است میگوید پس ام لقمان ناله زینب و ام کلثوم و عاتکه و صفیه و رقیه و سکینه را بشنید و با سر برهنه

بیرون تاخت و اتراب و امثال او وام هانی و رمله و اسماء دختران علی بن ابیطالب علیهم السلام باوی بیرون تاختند و همی بگریستند و برحسین علیه السلام ندبه نمودند آنگاه بعد از آن خطبه حضرت سجاد و نظر بپاره ای روایات ملاقات آن حضرت در خارج مدینه با محمد بن حنفیه بالتماس جابر انصاری آهنگ مدینه فرمودند.

معلوم باد حضور جناب جابر در اینوقت در خدمت آن حضرت در اغلب کتب معتبره مسطور نیست چه از این خبر میرسد که جابر در مدینه جای داشته با این که نظر باغلب اخبار در کوفه و کربلا روز میگذاشته است مگر اینکه گوئیم در خدمت ایشان بمدینه آمده است والله تعالی اعلم.

بالجمله مینویسند امام زین العابدین علیه السلام ملتمس جابر را پذیرفتار شده برخاست و مخدرات خاندان رسالت را تسلیت داده فرمودند برخیزید و سکون بگیرید معلومست از این پس جز ناله و انین شغلی نخواهید داشت لکن اقوام و اقارب و جز ایشان هستند که نیروی بیرون آمدن ندارند و سخت بیقرار و در انتظارند این بساط را از اینجا برگیرید و در منزل مدینه بگسترانید.

جناب زینب عرض کرد یا علی تو حجت خداوندی و امر تو مطاعست لکن بی حسین برادرم چگونه بمدینه اندر شوم، کاش رخصت میفرمودی که بقیت عمر را در صحرا و بیابانها بپایان میبردم مع الحدیث برخواستند و بکجاوه ها بنشستند و با صورت عزاداران و مصیبت یافتگان با هیئتی جانسوز و وضعی جگردوز و فریاد و ناله بجانب شهر روی نهادند، چون مردم مدینه که بجمله از شهر بیرون شده بودند آن حال را نگران شدند چنان شور و آشوب و واویلا وواحسیناه از هر طرف برآوردند که زمین و آسمان را جنبان ساختند.

و چنانکه در اغلب کتب معتبره نوشته اند چون جناب ام کلثوم بمدینه نزدیک شد روی بمدینه آورد و سخت بگریست و بدرد و اندوه اندر شد و آن ایام که با اهل خویش با عزت و جلالت و اقربا و عشیرت در مدینه اجتماع داشتند و اکنون بدیگرگون چهر نمود بیاد آورد و این شعر بخواند:

مدینة جدنا لاتقلینا

فبالحسرات والاحزان جئنا

الی آخر الاشعار لکن از پاره ای اشعار این مظلومه که بحضرت امام حسن در عرض اندوه و شجن خطاب «یاعماه» و بامام حسین «با ناقد فجعنا فی أبینا» میفرماید معلوم میشود این اشعار را فاطمه دختر امام حسین و بقول صاحب ریاض الاحزان ام کلثوم دختر امام حسین علیه السلام گاهیکه سواد شهر مدینه طیبه را نگران شد قرائت فرمود.

بالجمله حضرات اهل بیت باینحال پرملال بمدینه اندر شدند و جهانیان را خونین جگر ساختند بروایتی امام علیه السلام بملاحظه رعایت پاره ای مردمان ناتوان پیاده راه سپرد.

و در بعضی کتب مسطور است که پاره ای عجزه و پیران ناتوان که نیروی بیرون شدن نداشتند و در کوی وبرزن مدینه انجمن بودند چون آن علمهای سیاه و مصیبت یافتگان را نگران شدند بی اختیار دوان و خیزان و افتان و نالان بهر طرف از روی تحیر نظر کرده چنان حالتی دریافتند که بیرون تاختگان از قبور را در یوم نشور نیفتد.

غلغله و آشوب و زلزله و افغان شهر مدینه را فرو گرفت و حالتی دریافتند که جز در روز وفات خواجه کاینات نیافتند، هر جماعتی نام یکی از شهداء را تذکره ساختی و اشک خونین بر چهره روان داشتی و فغان از فلک بگذاشتی.

در بحر المصائب از بعضی کتب مسطور است که زینب دختر امیر المؤمنین علیه السلام باجدش شکایت همی کرد و گفت «ایا جدنا نشکوا الیک امیة» و این اشعار از این پیش بجناب ام کلثوم منسوب و مسطور گشت.

ابو مخنف مینویسد دخول ایشان در مدینه روزجمعه بود واز ندبه دختر عقیل مذکور میدارد و میگوید شبیه ترین ایام بروز وفات پیغمبر این روز بود و نیز می فرماید ام کلثوم روی بمسجد رسول خدای صلی الله علیه و آله آورده با چشم گریان و دل بریان همی گفت «یا جداه انی ناعیة الیک ولدک الحسین علیه السلام«.

این وقت ناله بلند از قبر مطهر برخواست و مردمان از شدت بکاء و نحیب

بلرزه درآمدند ابن اثیر گوید چونندای شهادت امام حسین علیه السلام را بفرمان عمر و بن سعید برکشیدند دختر عقیل بن ابیطالب با اهل خود یرون تاخت و با سر برهنه ناله برکشید و این شعر بخواند:

ماذا تقولون اذ قال النبی لکم

ما ذا فعلتم و انتم آخر الامم؟

و این شعر و بقیت آنرا ارباب تواریخ و سیر در دیگر مقامات انشاد کرده اند چنانکه در کتب مقاتل مذکور است و در بعضی نسخ ابی مخنف نیز مسطور است و اما ام کلثوم همانا روی بحجره ی رسولخدای صلی الله علیه و آله آورد و عرض کرد «السلام علیک یا جداه انی ناعیة الیک ابنک الحسین» آنگاه هر دو خد مبارکش را بر قبر رسولخدای بمالید و بگریست.

و بروایت دیگر چون اهل بیت پیغمبر در پیرامون قبر مطهر بناله و زاری در آمدند جناب زینب ناله بر کشیدو عرضکرد همانا خبر مرگ برادران و جوانان آورده ام و از راه دور رسیده ام و چنان ناله برآورد که دلهای حاضران را از تن آواره ساخت آنگاه قدم پیش نهاد و آغاز تظلم نمود و بعضی عبارات که در کتب مقاتل مسطور است بر زبان آورد.

مرویست که تظلم و زاری آن مظلومه از همه افزون بود «وکلما نظرت الی علی بن الحسین علیهما السلام زار حزنهاد و تجدد و جدها» و اما زینب سلام الله علیها بروایتی که در بعضی کتب دیگر مسطور است «فانها اخذت بعضادة مسجد رسول الله صلی الله علیه و آله و قالت: یا جداه انا ناعیة الیک اخی الحسین علیه السلام» ویکسره از دیده مبارکش اشک فرو میریخت.

معلوم باد در پاره ای کتب این کلام را بحضرت زینب و بعضی بام کلثوم نسبت داده اند و در بعضی لفظ یا جداه مذکور است و بعضی ننوشته اند از اینجا معلوم می شود که مقصود از زینب و ام کلثوم در آنجا که لفظ جد مذکور است یکتن بیش نیست و در آنجا که مذکور نیست ام کلثوم دختر امیر المؤمنین است که نه از بطن حضرت فاطمه سلام الله علیها است، در اغلب کتب نوشته اند که اهل مدینه تا پانزده

روز بسوگواری و زاری روزگار نهادند اگر چه از آن پیش تا پایان عمر بدانحال بودند اما قانون سوگواران را بپانزده روز بکمال شدت بگذاشتند چنانکه از این پیش در ذیل حالات امام زین العابدین علیه السلام نیز اشارت نمودم.

و چون صاحبان بصیرت تامه و تفکر بنگرند و حالات اهل البیت علیهم السلام را در ورود بمدینه و ملاقات اهل مدینه و جناب محمد بن حنفیه و ام البنین و فاطمة دختر امام حسین علیه السلام که در بعضی کتب اشارت کرده اند و درآمدن ایشان را بمسجد رسول خدا و مرقد فاطمه زهراء و حسن مجتبی علیهما السلام و سایر بنی هاشم و اقربا و احباء و اصدقاء و ورود بمنازل خود چنانکه شرحش در کتب متعدده مسطور است بدانند که حالت مصیبت و اندوه و رزیت ایشان در چنان مصائب بزرگ و رزیت عظیم چه بوده است و از ابتدای روزگار هیچ طایفه و جماعتی را چنین بلیت و مصیبت روی نداده و نخواهد داد.

»و علی الأطائب من اهل بیت الرسول فلیبک الباکون و ایاهم فلیندب النادبون و لمثلهم تذرف الدموع من العیون» گردیده ها دریاها کنیم و سیلها بصحراها فکنیم بلکه از عیون خون بباریم و زمین را دشت لاله گون گردانیم تلافی اندک از بسیار و یکی از صد هزار را نکرده باشیم.

بالجمله نعمان بن بشیر را نیز با نیل مقصود اجازت مراجعت دادند و چنان می نماید که بشیر بن حذلم خودش در مصاحبت اهل بیت بطور رفاقت راه می سپرده است، چه اگر وی همان سرهنگ بودی که از جانب یزید بملازمت ایشان راه سپر گشت از جانب امام بمدینه نرفتی و انشاد ابیات نکردی و اهل مدینه را از چنان بلیت ناعی نگشتی.

و در اینباب شرحی مفصل در کتب مقاتل مسطور است که در اینجا مقام نگارش ندارد و نیز از جناب عبدالله بن جعفر پاره فقرات در هنگام ورود اهل بیت منظور است که در جای خود بخواست خداوند و بیان حال آنجناب مسطور بخواهد گردید و نیز بعضی مکالمات ا زحضرت زینب خاتون مسطور داشته اند که هنگام زیارت قبر مادرش صلوات

الله علیهما بپای رفته است نظر ببعضی ملاحظات بنگارش آنجمله نپرداخت هر کس خواهد از پاره کتب مقاتل بازخواهد یافت.

معلوم باد که اغلب این حالات و مکالمات اهل بیت و حضرت زینب خاتون سلام الله علیهم در اغلب کتب متقدمین بشرح نرفته است اما نشاید گفت از درجه اعتبار ساقط است چه لابد چنین جماعتی مصیبت یافته و رنج و بلاهای بزرگ دیده در هنگامیکه طی منازل میفرموده اند جز اینکه بسوگواری و زاری بوده اند شبهتی نمیرود اگر بعضی اشارت نکرده اند ممکن است از عدم احاطت بوده یا محض تطویل کلام بقصور پرداخته اند و نیز ممکن است پاره ارباب مقاتل ببعضی از این بیانات بحسب لسان حال سخن کرده باشند و بعد از آن دیگران بخود صاحب مصیبت نسبت داده باشند.

و این بنده برای تکمیل حالات آن مخدره بپاره ای بیانات و مکالمات که در کتب متاخرین بایشان منسوب داشته اند اشارت نموده است و بآنچه بلسان حال نسبت داده اند عنایت نورزیده است و بهر صورت نمیتوان بر صحت و سقم این مطالب بصراحت حکم کرد چه تواند بود آنچه را ما صحیح ندانیم و با سلیقه خود مطابق نشماریم وقوع یافته باشد و آنچه را بعکس آن دانیم بعکس آن باشد علم صحیح و صریح با خداوند تعالی و رسول خدا و ائمه هدی است.


1) دنباله ی آن چنین است:کل اهل السماء یدعو علیکممن نیب و مرسل و قتیلقد لعنتم علی لسان ابن داودو موسی و صاحب الانجیلای کسانیکه حسین را بستم بکشتید، مژده باد شما را بعذاب و نکال الهی اهل آسمانها بر شما نفرین میکنند: از پیمبران و صاحبان رسالت و شهدای راه خدا.شما نفرین شدید بر زبان سلیمان بن داود و موسی و عیسی که صاحب انجیل بود.