در مدت اقامت اهل بیت اطهار سلام الله علیهم در شام علمای تواریخ و خبر را اختلافات کثیره و تحقیقات مختلفه است و این بنده در ذیل کتاب احوال حضرت امام زین العابدین علیه السلام و وقایع یوم الطف بیانی مبسوط بنمود و هم در این مقام معروض میدارد که سید طباطبائی اعلی الله مقامه در حاشیه ریاض المصائب چهل روز و نیز شش ماه مسطور میدارد و بروایت میلانی از کاشفی شش ماه تمام و بروایت بعضی از علما از ابن بابویه رحمة الله علیه نیز شش ماه و بقول صاحب مفتاح البکاء از مهیج الاحزان هیجده روز و نیز بروایتی ده روز در شام توقف کردند دو روز در حبس و هفت روز بمراسم عزاداری و سوگواری و روز هشتم سوگواری که روز دهم باشد بجانب مدینه رسول مختاره ره سپار شدند.
و علامه مجلسی علیه الرحمة در بحار الانوار از صاحب مناقب حکایت میفرماید که یزید با اهل بیت اطهار اقامت بدمشق را اظهار کرد، ایشان پذیرفتار نشدند و فرمودند «بل ردنا الی المدینة فانها مهاجر جدنا» ما را بمدینه که هجرتگاه جد ماست بازگردان اینوقت یزید با نعمان بن بشیر که از صحابه رسولخدای صلی الله علیه و آله بشمار میرفت گفت تجهیز سفر این زنان را چنانکه شایسته مقام ایشانست بساز و مردی امین و صالح از مردم شام با جماعتی خیل و اعوان با ایشان همراه کن.
آنگاه بفرمود تا البسه ی نفیسه و اشیاء بدیعه در خدمت ایشان حاضر کردند و رزق و روزی و نزل مهنا (1) مفروش و مهیا کردند و علی بن الحسین علیهما السلام را بخواند و زبان بمعذرت برگشود و از هر در سخنها براند و آنکس را که بمعاودت ایشان مامور بودند سفارش ایشان وصیتها بگذاشت.
و در مقتل صغیر ابی مخنف مسطور است که چون روز هشتم فرا رسید یزید
اقامت شام و مسیر بمدینه را عرضه داشت، ایشان سفر مدینه را اختیار کردند پس محملها از بهر ایشان بساز داد و بافرش دیبقی بیاراست و از ابریشم مفروش ساخت و نطعها بگسترد و اموال بر آن فروریخت و گفت ای ام کلثوم این اموال را در عوض خون حسین ماخوذ دار و چنان انگار که وی بموت طبیعی در گذشت «فقالت ام کلثوم یا یزید ما اقسی قلبک تقتل اخی و تعطینی عوضه مالا و الله لا کان ذلک ابدا«
یزید چون این سخن بشنید و این ابا و امتناع بدید اموالی بسیار با ایشان عطا کرد و از هر کس هر چه برده بودند بازداد و از حلی و زیور و ثیاب و اثاث برافزود و جمال بخواست و کار محمل ایشان را بوجهی نیکو بیاراست، آنگاه یکی از سرهنگان خود را بخواند واو را با پانصد تن سوار در خدمت ایشان رهسپار ساخت.
و در کتاب نور العین مسطور است که چون مدت سوگواری بپای رفت یزید ایشان را بخواند و عرضکرد اگر آهنگ سفر دارید باختیار شما است ایشان اجابت فرمودند اینوقت فرمان کرد تا محامل بر اشتران بربستند و جمعی را برای رهسپار شدن ایشان حاضر کرد و این داستان از آن پس بود که ثیاب فاخره در خدمت ایشان تقدیم کرده بود، آنگاه مالی وافر حاضر کرد و گفت ای زینب این اموال را در ازای آن مصائب که بر شما فرود گشت ماخوذ بدار «فقالت یا ویلک ما اقل حیاک و اصلب و جهک تقتل اخی و تقول خذوا عوضه مالا«!
و چون آنحضرت امتناع ورزید، یزید یکی از سرهنگام خود را بخواند و هزار تن سوار باوی منضم ساخت و فرمان کرد ایشان را بمدینه یا بهر مکان که خود اختیار فرمایند رهسپر دارد و تمامت ما یلزم ایشان را بجای گذارد آنگاه سر مبارک حسین علیه السلام را با مشک و کافور آکنده ساخت و بایشان تسلیم کرد، ایشان آن سر مطهر را بکربلا رسانیدند و با جسد شریفش ملحق و مدفون نمودند.
و در مقتل کبیر ابی مخنف مذکور است که چون ایام سوگواری پایان گرفت یزید اهل یبت را بخواند و مسیر را برایشان عرضه داشت ایشان اجابت فرمودند یزید اشتران فراهم کرد و از تمامت ثیاب فاخره حاضر ساخت و ماله بر نطعها بریخت
و گفت ای زینب و ای ام کلثوم و ای سکینه این اموال را عوض آنچه با شما رسیده بازگیرید، ایشان آن سخنان بگذاشتند و امتناع ورزیدند یزید سرهنگی را بخواند و جمعی را با وی مضموم ساخت و فرمان داد تا ایشان را بمدینه کوچ دهد و در قضاء حوائج ایشان احسان ورزد و دویست هزار مثقال زر سرخ در حضرت علی بن الحسین علیهما السلام تقدیم کرد آنحضرت قبول نفرمود.
آنگاه یزید فرمان کرد تا سر مبارک امام حسین صلوات الله علیه را از مشک وکافور مملو ساختند و بآنحضرت تسلیم نمود و علی بن الحسین از آنجا مفارقت نفرمود تا پاره ای از آن اموال را بفقراء و مساکین متفرق ساخت و بقیه را در میان فقراء مدینه رسول صلی الله علیه و آله پراکنده داشت.
راقم حروف گوید: این روایت با آن بیان این بنده که از این پیش در مبلغ تقدیمی یزید مسطور گشت موافق افتاد و در آنوقت باین روایت وقوف نیافته و یحدس و سلیقه خود بیانی کرده بود و نیز چنان مینماید که در این عبارت چیزی ساقط شده باشد چه تفرقه اموال با امتناع آنحضرت از قبول اموال منافی است یا باید آنحضرت امتناع ورزیده و باصرار یزید پذیرفتار شده باشد.
یا اینکه مقصود از اموال نه آن زر سرخ باشد که یزید تقدیم کرده و امام علیه السلام نپذیرفت شاید آن البسه و اشیاء نفیسه دیگر باشد چه عنوان این زر این بود که در عوض خون امام حسین علیه السلام میباشد از اینروی مقبول نیفتاد چنانکه این روایت صاحب کشف الغموش از ابومخنف مؤید این است چه میگوید یزید لعنة الله علیه از آن پس برد (2) و منادیل و اکیاس از ذهب و فضه از بهر ایشان حمل کرد و هر چه از ایشان ماخوذ شده بود شصت برابر باز پس داد.
آنگاه سرهنگی از سرهنگان وثقه ی از ثقات خود را بخواند و پانصد سوار
با او همراه کرد و او را فرمان کرد تا اساری و سبایای بتول را باوطان خودشان بمدینه رسول صلی الله علیه و آله بازگرداند.
و در روضة الشهداء از ابوالمؤید در ضمن روایتی که مسطور داشته میگوید از آن پس نعمان بن بشیر را بخواند وسی سوار با او گذشت و در رعایت جانب اهل بیت علیهم السلام بسی مبالغت ورزید و ایشان را بمدینه روان داشت و حسین بن محمد تبریزی در کتاب مقتل خود قرة العیون بر این جمله بیفزوده و گوید یزید با ایشان گفت این ما را در مقابل آن مصائبی که در یوم الطف بر شما فرود گشته بازگیرید ام کلثوم سلام الله علیها فرود تا چند حیا و آزرم تواند کست برادران ومردمان ما را میکشی همانا تمامت دنیا در ازای یک موی از مویهای ایشان نباشد و اکنون میگوئی این را در عوض آنچه از شما فوت شده و در روز عاشوراء بر شما فرود گردیده ماخوذ دارید هرگز اینکار نخواهد شد.
و در کامل بهائی مسطور است که این هنگام یزید علیه اللعنة عمروبن خالد قرشی را بخواند و ایشان را بمدینه روانه ساخت.
و در منتخب شیخ ابی طریح مسطور است که چون روز هشتم در رسید یزید ملعون ایشان را بخواند و اقامت شام را عرضه داشت، ایشان نپذیرفته و آهنگ مدینه فرمودند پس محملها ترتیب داده با پوششهای ابریشمین زینت داده نطعها بگسترد و مالی فراوان فروریخت و گفت یا ام کلثوم این مال را در عوض آنچه بر شما فرود گشته ماخوذ دارید آنحضرت آن جواب بداد و امتناع ورزید.
و در بحار الانوار و پاره کتب مسطور است که چون هند زوجه یزید از خواب خویش با یزید داستان کرد آن ملعون را غم و اندوه فرو گرفت و بامدادان بگاه حرم رسول خدای صلی الله علیه و آله را بخواند و گفت هر یک را محبوب تر شمارید در قبول آن مختارید یا در شام اقامت کنید و از جوایز سنیه بهره ور باشید یا بمدینه رجوع فرمائید فرمودند اولا دوست همیداریم که بر حسین علیه السلام نوح کنیم گفت هر چه میخواهید چنان کنید.
پس بفرمود تا حجرات و بیوت از بهر ایشان در دمشق خالی کردند از جماعت قرشیه و هاشمیه هیچکس نماند جز اینکه در ماتم حضرت سیدالشهداء جامه سیاه بر تن بیاراست و تا هفت روز ندبه و زاری کردند و روز هشتم یزید ملعون ایشان را بخواند وخواستار شد که در شام اقامت جویند پذیرفتار نشدند و مراجعت بمدینه را آهنگ بستند، لاجرم یزید محملها بیاراست و با حریر و دیبا پوشش ساخت الی آخر الخبر.
و در بیت الاحزان مرویست که حضرت زینب سلام الله علیها چون آن محملهای زرین را بدید فرمود «اجعلوها سوداء حتی یعلم الناس انا فی مصیبة و عزاء القتل اولاد الزهراء علیهم السلام،» محملهای ما را سیاه پوش کنید تا چون ما را مردمان بنگرند بدانند که بسبب قتل اولاد فاطمه زهراء سلام الله علیهم در حالت سوگواری و عزاداری هستیم.
و نیز بروایتی که در اغلب کتب مسطور است آن ملعون حضرت امام زین العابدین سلام الله علیه را بخواند و آنچه باید معروف داشت و از آن سه حاجت که یکی در باب سر مطهر امام حسین صلوات الله علیه بود سخن رفت و در اینجا بنگارش آن جمله حاجت نیست.
و ابن صباغ در کتاب فصول المهمه بعد از داستان عمر بن الحسین علیه السلام و یزید که باز مینماید اهل بیت مدنها در دمشق بوده اند میگوید و از پس این جمله یزید با نعمان بن بشیر فرمان کرد تا تجهیز سفر ایشان را آراسته کند الی آخر الخبر و در کتاب ریاض الشهادة نیز باین خبر و مکالمات جنان ام کلثوم علیها السلام باندک تفاوتی اشارت کرده و میگوید نعمان بن بشیر را که از صحابه رسول خدای صلی الله علیه و آله و بسداد و صلاح معروف بود با جمعی از سواران مکمل و مسلح مشخص نمود تا در ملازمت ایشان بمدینه روی کنند و در تعظیم و تکریم ایشان کوتاهی نکنند.
و سبط ابن جوزی گوید چون زنان و دختران امام حسین علیه السلام را بر زنان یزید درآوردند بسوی ایشان بپای شدند و صیحه و گریه برآوردند و بسوگواری امام علیه السلام قیام ورزیدند و از آن پس یزید با علی اصغر گفت اگر خواهی نزد ما
بپای تا درباره ات نیکی و نکوئی کنیم و اگر خواهی بمدینه ات بازگردانیم فرمود جز آهنگ مدینه ندارم، لاجرم آن حضرت با با اهل او بمدینه بازگردانید و بقول شعبی چون زنان امام حسین علیه السلام را بر زنان یزید در آوردند ناله واحسیناه بر کشیدند یزید بشنید و گفت یا صیحة الی آخر البیت.
و شیخ مفید میفرماید یزید فرمان کرد تا اهل بیت عصمت را در سرائی علیحده که بسرای او اتصال داشت فرود آورده با علی بن الحسین علیهم السلام جای دادند و چون چند روزی در آن خانه اقامت فرمودند نعمان بن بشیر را طلبیده گفت تجهیز سفر ایشان را بکن که تو باید ایشان را بمدینه بری.
و در محرق القلوب بهمین تقریب اشارت کرده میفرماید بعد از آنکه اهل بیت صلوات الله علیهم مدتی در دمشق بودند و آن مصائب بدیدند هند خواب معهود را بدید واز این کلام معلوم میشود که مدتها در شام بوده اند چه در شرحی که از انعقاد مجلس سوگواری و آوردن رؤس مطهره شهداء علیهم السلام را بخواهش حضرت صدیقه صغری سلام الله علیها بمجلس مصیبت و اقامت سوگواری در مدت هفت روز و بعد از آن نوازش یزید بایشان اشارت میکند طول توقف ایشان معلوم میشود.
معلوم باد اگر خبر فرستادن رؤس شهداء بمجلس سوگواری بصحت مقرون باشد باید در اوایل ورود بدمشق باشد چه اگر مدتها گذشته چگونه تواند بود که تا آن وقت رؤس شهداء را مدفون نکرده باشند، لاجرم در تصدیق باین خبر محل تاملست و از خبریکه در کتاب مهیج الاحزان مسطور است معلوم میشود که مدت اقامت ایشان در دمشق و زمن عزاداری افزون از هفت روز بوده است.
در کتاب مستطاب ناسخ التواریخ نیز باین خبر و عدم قبول کردن یزید ملعون در نمودن سرمبارک امام حسین علیه السلام را و یکهفته سوگواری اهل بیت و مکالمات یزید و جناب ام کلثوم سلام الله علیها چنانکه در اغلب کتب معتبره مسطور است اشارت رفته است.
و ابن اثیر در تاریخ الکامل گوید که بعد از آن مکالمات که در میان یزید
و علی بن الحسین علیه السلام برفت فرمان کرد تا آنحضرت و زنان و پردگیانش را در سرائی مخصوص درآوردند و یزید هر وقت خواستی غذای چاشتگاه یا شامگاه بکار بندد آنحضرت را بخواندی و میگوید بعضی گفته اند چون سر مبارک امام حسین علیه السلام را نزد یزید آوردند ابن زیاد را بازدیاد جاه و منزلت و صله و جایزه بنواخت و از کردارش مسرور گشت.
و روزی فراوان بپایان نرفت که از بغض و لعن و سب مردمان نسبت بخودش با خبر شد، لاجرم بر قتل امام علیه السلام پشیمانی گرفت و خویشتن را بنکوهش سپرد و همیگفت بر من چه شدی اگر احتمال آزار کردمی و حسین را با خود در سرای خودم فرود آوردمی و در آنچه خواست حکومتش دادمی هر چند در قبول مسئولش در ارکان سلطنت من و هنی فرود آمدی تا حفظ جانب رسول خدای صلی الله علیه و آله و رعایت حق و قرابت حسین را بجای نهادمی.
خدای پسر مرجانه را لعن کند که حسین را بحال اضطرار دچار ساخت با اینکه از وی خواستار شد که دست خود را در دست من گذارد یا بیکی از ثغور جای کند تا بدیگر سرای روی نهد. و پسر مرجانه از وی نپذیرفت و او را بکشت و در قتل او عموم مسلمانان را بر من برآشفت و تخم دشمنی مرا در مزرع قلوب ایشان بکاشت و بر و فاجر را از خشم و بغض من درونها بینباشت چه جمله جهانیان قتل حسین را بر من عظیم شمردند مرا با ابن مرجانه چکار است خدایش ملعون و مغضوب بگرداند.
و چون بآن اراده شده که اهل بیت را بمدینه مراجعت دهد نعمان بن بشیر را گفت تا چنانکه شایسته حال ایشانست تجهیز سفر ایشان را بجای آورد و مردی امین از مردم شام را با اندک جماعتی از سواران در ملازمت ایشان تا بمدینه روان دارد.
و در کتاب اخبار الدول مسطور است که از آن پس یزید ذریه طاهره را در
صحبت علی بن الحسین علیهم السلام بمدینه روان کرد و نعمان بن بشیر را با سی مرد همراه ساخت.
و در کتاب روضة المناظر مذکور است که یزید علیه اللعنة ایشان را بسوی مدینه تجهیز کرد و در رساله صبان مسطور است که ابن زیاد علیه اللعنة سر مبارک امام حسین را با اهل بیت آنحضرت که از آنجمله علی بن الحسین و عمه اش جناب زینب خاتون صلوات الله علیهم بودند نزد یزید عنید بفرستاد و آن ملعون بسیار مسرور گشت و ایشان را در موقف سبایا بداشت و اهانت کرد و با قضیبی که در دست داشت بر آن سر مبارک بزد و همی گفت «لقیت بغیک یا حسین» و در فرح و سرور بسی مبالغت ورزید لکن چون مسلمانان بروی خشمگین گردیدند و تمامت مردم روزگار بکین و بغض او برآمدند و قول رسول خدای صلی الله علیه و آله را «ان اهل بیتی سیلقون بعدی من امتی قتلا و تشریدا و ان اشد قومنا لنا بغضا بنو امیة و بنو مخزوم» در اینجا آشکار یافتند بر کار خود ندامت گرفت و از آن پس فرمان کرد تا اهل بیت آنحضرت را بمدینه طیبه روانه کردند.
و در کتاب نور الابصار مذکور است که یزید فرمان کرد تا علی بن الحسین و اهل بیت را در سرائی مخصوص بایشان فرود آوردند و آنچه مایحتاج ایشان بود فراهم ساختند و تا آنحضرت حضور نیافتی تغدی و تعشی (3) ننمودی و از آن پس نعمان بن بشیر را فرمان داد تا تجهیز سفر ایشان را بسوی مدینه چنانکه در خور ایشان بود بدید و مردی امین از مردم شام را با جماعتی درملازمت ایشان بفرستاد.
و در حبیب السیر مرویست که چون یزید ملعون شنید که مردمان بر قتله امام حسین علیه السلام نفرین همی کنند، با شمر و همراهانش بر حسب ظاهر خشونت ورزید و گفت سوگند با خدای در اطاعت شما بدون قتل حسین خوشنود بودم لعنت بر پسر مرجانه باد که با چنین امری شنیع اقدام نمود و آنگاه اسباب سفر امام زین العابدین
و سایر اهل بیت را مهیا کرده سرهای شهداء را بدیشان سپرد و نعمان بن بشیر انصاری را با سی تن سوار در ملازمت ایشان مامور گردانید، اعثم کوفی نیز بهمین روایت اشارت کرده است.
و صاحب روضة الصفا نیز موافق روایات مسطوره مذکور داشته و گوید یزید ملعون در آن نزدیکی پرتو اهتمام بر اسباب سفر ایشان انداخت و آن جماعت را با سی سوار بجانب مدینه روان داشت و هم گوید علمای اخبار در مقتل امام حسین و معارضت زینب بنت أمیرالمؤمنین علیه السلام با یزید پلید و محاورات امام زین العابدین سلام الله علیه با آن ملعون رسائل ساخته و مجلدات پرداخته اند و از این کلام صاحب روضة الصفا و صاحب رساله مشهور برساله صبان معلوم میشود اگر زینب و ام کلثوم دختر أمیرالمؤمنین از حضرت فاطمه صلوات الله علیهم دو تن بودند انحصار بیکتن جهت نداشتی.
و دمیری در حیوة الحیوان می گوید از آن پس یزید ملعون فرمان کرد تا ذریه رسولخدای صلی الله علیه و آله را در سرای زنان او در آوردند و هر وقت خواستی تغذی نماید و طعام بشکرد (4) علی بن الحسین و برادرش عمر بن الحسین را حاضر ساختی تا باوی ناهار بشکنند و از آن پس ذریه طیبه را در صحبت علی بن الحسین علیهما السلام بمدینه فرستاد و مردی را با سی سوار با ایشان رهسپار داشت تا در پیش روی ایشان راه نوشتند تا بمدینه رسیدند.
یافعی نیز در تاریخ خود اشارت کند که یزید تجهیز سفر اهل بیت را بمدینه بدید و در اعلام الوری نیز بهمین تقریب که دیگر کتب شامل است اشارت کرده و می فرماید یزید بفرمود تا زنان اهل بیت را در سرائی مخصوص که بسرای یزید پیوسته بود با علی بن الحسین زین العابدین فرود آوردند و ایشان روزی چند اقامت کردند آنگاه نعمان بن بشیر را گفت ساخته سفر شو تا این زنان را بمدینه رسانی، الی
آخر الخبر.
و سید بن طاوس علیه الرحمة در لهوف بهمین مضامین که مسطور افتاد اشارت کرده و میفرماید از آن پس یزید ملعون «امر برد الاساری و سبایا البتول الی اوطانهن بمدینة الرسول«.
معلوم باد خورده بینان را در نگارش اخبار متشتته و اقوال مختلفه مقام حمل بر اطناب کلام تواند بود، لکن راقم حروف را در رقم کردن این اخبار که پاره ای در نظر مکرر مینماید نه اظهار تتبع و عرض فضیلت و احاطت است چه این بنده را قانون بر این است که در نقل هر خبری راقم و ناقل را بدست میدهد و خود را بدست نمیدهد واسامی این کتب ورواة که در این مورد مذکور شد بعلاوه اغلب رواة در ذیل مصنفات این بنده مسطور است.
اما در این مقام بسبب مقصودی که در میانست این جمله را مذکور داشت تا اگر از این پس در ترجیح خبری اشارت و اجتهادی رود، مورد بحث و ایراد نباشد، بلکه آنان که بر این جمله بنگرند و واقف گردند خود نیز شاهد و مصدق باشند و علی الله التوکل و التکلان. اکنون بر سر مقصود رویم و پاره ای مسائل را که در این مدت متمادی در حالت ابهام مانده است بعون ایزد علام در مقام ایضاح درآوریم:
همانا این بنده حقیر در ذیل کتاب احوال حضرت امام زین العابدین علیه السلام در باب توقف اهل بیت خیر الانام در شام و زیارت اربعین بیانی کافی بنمود و اخباری وافی باز نمود در اینجا نیز مزیدا علی ما سبق معروض میدارد که اینکه از پاره ای اخبار مستفاد میشود که ذهاب و ایاب اهل بیت از کربلا بکربلا چهل روز بوده است زیرا که امام زین العابدین سلام الله علیه سر مبارک را در بیستم صفر ببدن شریف ملحق فرمود از طریق عقل بیرونست اولا از روز عاشوراء تا بیستم شهر صفر چهل و یک روز میشود مگر اینکه شهر محرم آن سال سی روز تمام نبوده باشد.
دیگر اینکه در اغلب کتب معتبره باین روایت اشارت نرفته است دیگر این که در هیچ روایتی نرسیده است که حضرت امام زین العابدین علیه السلام در بیستم صفر
که جابر انصاری زیارت اربعین بجای آورده با وی ملاقات فرموده باشد منتهای امر این است که زیارت اربعین جابر موافق روایات رواة بصحت مقرونست و هم ملاقات امام زین العابدین سلام الله علیه با وی روی داده است اما در چه روز و چه زمان و چه ماه؟ معلوم نیست.
دیگر اینکه مجاری حالاتیکه از حضرت امام زین العابدین علیه السلام از زمان حرکت از کربلا و ورود بکوفه و سفر کردن در شام و توقف در منازل معینه تا بشام و ورود بدمشق و مجالس عدیده ی یزید و خطب شریفه ی آن حضرت و بعضی از مخدرات اهل بیت و مکالمات آن حضرت در مجلس و محبس و طرق و شوارع شهر شام و اوقات سوگواری و حضور بمجالس و موائد یزید پلید و اندک اندک بهوش آمدن مردمان و پراکنده کردن یزید کلام الله مجید را در مساجد و محافل برای اشتغال خاطرر ایشان و خمود آن اشتعال و نوشتن ابن عباس و ابن عمر و دیگران بآن ملعون و کشتن رسول یا آن مرد نصرانی و خوابهای چند که هند و زوجه دیگر او و جناب سکینه خاتون سلام الله علیها بدیدند.
و نیز آن خبریکه در کتاب اسرار الشهادة مسطور است که از کلام شیخ مفید علیه الرحمة چنان مستفاد میشود که خبر شهادت حضرت سیدالشهداء صلوات الله علیه جز از جانب یزید بمدینه پیوسته نگشت و این کار بعد از آن بود که ابن زیاد رؤس مطهره را با اسیران نزد یزید بفرستاد، چه شیخ مفید میفرماید: چون ابن زیاد سر مبارک امام حسین علیه السلام را بجانب یزید فرستاد یزید بعبدالملک بن ابی ا لحارث فرمان کرد که راه بر گیر و در مدینه بعمرو بن سعید بن العاص شو و او را بقتل حسین بشارت بده.
و نیز اخباریکه بر مدت طول حبس ایشان دلالت دارد چنانکه فاضل دربندی در اسرار الشهاده از لهوف سید مذکور میدارد که بالصراحه فرستادن ابن زیاد ملعون حرم و سبایا را بسوی یزید بعد از قتل عبدالله بن عفیف بوده بلکه اهل بیت در کوفه محبوس بوده اند تا گاهیکه پاسخ ابن زیاد از یزید بازگردید و بفرستادن رؤس
مطهره و اهل بیت بدمشق امر نمود و با این حالت مکث ایشان در کوفه و وصول بدمشق مدتی طویل میخواهد و همچنین استبعادی عظیم که فاضل مجلسی اعلی الله مقامه در زاد المعاد از چهل روز مینماید و نیز بیانی که در تذکرة الائمه شده که بروایتی مدت توقف اهل بیت شش ماه بود و خبر چهل روز را بچیزی نمیشمارد.
و همچنین آنخبر که ورود اهل بیت را در شانزدهم ربیع الاول بشام مرقوم داشته اند و نیز دلائل دیگر که در کتاب امام زین العابدین صلوات الله علیه و این کتاب مسطور افتاد باز مینماید که توقف اهل بیت در شام کمتر از ماهی چند نبوده و از زمان حرکت از کربلا تا حرکت از دمشق مدتی بپای رفته چنانکه از این پس نیز روشن تر گردد.
1) نزل- بضم نون و زای- یعنی آنچه برای مهمان مهیا سازند و مهنا یعنی گوارا.
2) برد- بضم باء – پارچه های راه راه دست باف آنزمان که یمنی آن بسیار مرغوب بوده است و منادیل جمع مندیل یعنی دستمال و هوله و اکیاس جمع کیس همان کیسه ی معروف است که برای حمل طلا و نقره استفاده میشده.
3) تغدی ناهار خوردن و تعشی عصرانه یا شام خوردن.
4) شکردن- بروزن چکردن- بمعنی شکستن باشد، و منظور از هر دو کلمه خوردن و حاویدن غذا است.