در کتاب مستطاب کشکول شیخ بهائی علیه الرحمة در آنجا که از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام حدیث می راند می فرماید: «ولدت الحسن و الحسین من فخذها الایمن و زینب و ام کلثوم من فخذها الأیسر» یعنی حسن و حسین علیهما السلام را از ران راست و زینب و ام کلثوم را سلام الله علیها از ران چپ بگذشت (1)
و حاج شیخ محمد علی کاظمینی علیه الرحمه مؤلف کتاب لسان الواعظین و حزن
المؤمنین و سرور المؤمنین است در کتاب سرور المؤمنین از نبالت قدر و جلالت مرتبت حضرت عصمت آیت زینب خاتون سلام الله علیها حکایت همی کند که در آن زمان که حضرت صدیقه کبری به این گوهر بحر عصمت و طهارت حامل بود رسول خدا صلی الله علیه و آله در یکی از اسفار راهسپار بود چون زینب سلام الله علیها به عرصه وجود خرامید حضرت صدیقه طاهره به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام پیام فرستاد که چون پدرم در سفر است این دختر را نام بگذار.
فرمود من بر پدرت سبقت نجویم صبوری فرمای که آن حضرت به زودی مراجعت می فرماید و آن نام که صلاح بداند می گذارد چون سه روز برگذشت رسول خدای مراجعه فرمود، بر حسب آن رسم که معمول بود از نخست به سرای فاطمه زهرا درآمد امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کرد یا رسول الله خدای تعالی دختری به دختر عطا فرموده است نامش را معین فرمای، اگر چه فرزندان فاطمه اولاد من هستند لکن امر ایشان با پروردگار عالمست منتظر وحی می باشم.
در این حال جبرئیل نازل شد و عرض کرد خدایت سلام می رساند و می فرماید این مولود را زینب به نام چه نام را در لوح محفوظ نوشته ایم رسول خدای حضرت زینب را طلب کرد و ببوسید و فرمود وصیت می کنم حاضرین و غائبین امت را که این دختر را به حرمت پاس بدارید همانا وی به خدیجه کبری مانند است.
معلوم باد که علی علیه السلام جز در سفر تبوک یکی دو سفر در تمامت اسفار رسول خدای صلی الله علیه و آله ملازمت داشت و در این سفر چون جبرئیل علیه السلام با پیغمبر خبر داد که مسلمان را جنگ نخواهد رفت و گروهی از منافقان میعاد نهاده بودند که اگر سفر رسول خدای طولانی یا آن حضرت را شکستی افتد سرایش را به غارت سپارند و عشیرت و عیالش را از مدینه بیرون نمایند.
لاجرم رسول خدای علی علیه السلام را به فرمان یزدان در خلیفتی خود به مدینه بگذاشت تا منافقان از اندیشه خویش باز شوند و مردمان بدانند که خلافت و نیابت پیغمبر بعد از آن حضرت با علی علیه السلام مخصوص است، و این سفر در سال نهم هجرت
بود و از آن پس پیغمبر را غزوه نیفتاده و چون مراجعت فرمود هنوز از شهر رمضان المبارک سال نهم هجری روزی چند بجای مانده بود.
و با این تقریر می توان گفت ولادت با سعادت حضرت زینب خاتون سلام الله علیها در شهر رمضان المبارک سال نهم هجری مقارن ایام مراجعت رسول خدای صلی الله علیه و آله از سفر تبوک بوده است.
در کتاب بحر المصائب از کتاب ریاض المصائب منقول و مسطور است که چون حضرت صدیقه طاهره به جناب زینب کبری سلام الله علیهما حمل یافت روز تا روز به سموم هموم و اقسام غموم و انواع اسقام و آلام دچار بودی، چون تولد یافت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بحجره طاهره درآمد در آن حال امام حسین علیه السلام که به سن طفولیت بود به خدمت پدر بشتافت و عرض کرد ای پدر بزرگوار همانا خداوند کردگار خواهری به من عطا فرموده.
چون علی علیه السلام این سخن را بشنید اشگ دیدار مبارکش بر دیدار همایونش روان گشت حسین علیه السلام از مشاهدت این حال ملال گرفت و اشگ از دیده به رخسار آورد، و عرض کرد ای پدر آیا سبب این اندوه چیست؟ و این گریستن بر کیست؟ فرمود این روشنی دیده زود باشد که سر این گریستن آشکار و اثرش نمودار آید.
چون روزی چند برگذشت حضرت فاطمه زهرا به علی مرتضی صلوات الله علیهم عرض کرد ای حجت بر اهل سماء و ارض آیا در تأخیر تسمیه این دختر غرض چیست؟ فرمود ای فاطمه همانا اختیار با احمد مخترا است پس فاطمه زینب را به حضور مبارک آن حضرت آورده داستان را به عرض رسانیدند، رسول خدای را دیده پر آب گشت و قنداقه آن مظلومه را در کنار آورده دیده و دیدارش را می بوسید و می گریست.
در این حال جبرئیل از جانب یزدان فرود گردید و تحیت و سلام براند و عرض کرد خدایت سلام می رساند و می فرماید ای حبیب من نام این دختر را زینب بگذار آنگاه جبرئیل گریان گردید. رسول خدای پرسید این گریه چیست؟ عرض کرد یا رسول الله همانا این دختر از آغاز زندگانی تا پایان روزگار در این سرای ناپایدار
بی رنج و عنا (2) و درد و بلا نخواهد زیست بلکه یکسره با محنت و آلام ایام بخواهد بود گاهی به درد مصیبت تو مبتلا و گاهی در ماتم مادرش و گاهی در سوگ پدرش و گاهی به درد برادرش حسن مجتبی دچار خواهد بود و از این جمله فزون تر به مصائب کربلا و نوائب دشت نینوا گرفتار می شود چندان که مویش سفید و قامتش خمیده خواهد گردید.
چون این خبر مکشوف شد، اهل بیت اطهار اندوهناک و اشکبار شدند. و هم در آن کتاب مسطور است که روزی رسول خدای صلی الله علیه و آله در مسجد بودند جناب سلمان از اولاد حضرت زینب بشارت آورد پیغمبر بگریست و فرمود ای سلمان جبرئیل از جانب خدای جلیل مرا خبر آورد که مصیبت این مولود غیر معدود باشد تا به آلام کربلا پایان گیرد، و هم در آن کتاب مسطور است:
روی أن زینب بنت علی بن أبی طالب علیه السلام لما تولدت أخبر بذلک رسول الله صلی الله علیه و آله فجاء سید الأنبیاء صلی الله علیه و آله منزل فاطمة الزهراء علیهما السلام و قال لها یا بنیه ابتینی بنتک المولودة فلما أحرتها أخذها و ضمها الی صدره الشریف و وضع خده المنیف الی خدها فبکی بکاء عالیا و سال الدمع علی محاسنه جاریا فقالت فاطمة لماذا بکائک لا أبکی الله عینیک یا أبتاه فقال یا بنیة یا فاطمة فاعلمی أن هذه البنت بعدک و بعدی ابتلت علی البلایا و وردت علیها مصائب شتی و رزایا أدهی.
یعنی روایت کرده اند که چون جناب زینب خاتون دختر علی بن ابیطالب علیهماالسلام پای به پهنه ی نمود نهاد، در حضرت رسول خدای صلی الله علیه و آله معروض داشتند آن حضرت به منزل فاطمه زهراء صلوات الله علیها درآمد و فرمود: ای دخترک من
دخترت را که به تازه تولد یافته بمن آور، چون زینب خاتون را حاضر ساخت رسول خدای بگرفت و بر سینه مبارک بر گرفت و صورت مبارک بر صورتش بر نهاد آنگاه بلند گریست چندان که اشک مبارکش بر محاسن شریفش روان گشت.
فاطمه علیهاالسلام عرض کرد: ای پدر این گریه از چیست خدایت مگریاناد فرمود ای دخترک من ای فاطمه دانسته باش که بعد از تو و بعد از من این دختر دچار بلیت ها شود و مصیبت های گوناگون و رزیت های رنگارنگ به روی چنگ درافکند، راوی می گوید: در این حال فاطمه صلوات الله علیها بگریست و از آن پس عرض کرد ای پدر ثواب آن کس که بر وی و بر مصائب او بگرید چیست؟ رسول خدای صلی الله علیه و آله فرمود:
»یا بضعتی و قرة عینی ان من بکی علیها و علی مصائبها یکون ثواب بکائه کثواب من بکی علی أخویها» ای پاره ی تن و روشنی دیده من همانا هر کس بر زینب و بر مصائب او بگرید ثواب گریستن او مانند اجر و ثواب کسی است که برد و برادر او حسن و حسین گریه کند «ثم سماها زینب علیهاالسلام» از پس این مکالمات که رسول خدای صلی الله علیه و آله با فاطمه زهرا به پای برد نام آن مظلومه را زینب نهاد.
و نیز در این کتاب مسطور است که جناب زینب خاتون سلام الله علیها در ایام کودکی با برادرش امام حسین علیه السلام چنانش انس و محبت بود که جز در آغوش و دامان آن حضرت سکون و آرام نمی گرفت و بهر هنگام که در خدمت امام حسین علیه السلام بودی یکسره دیده بر دیدارش داشتی و دیدار از دیدارش فرو نگذاشتی و ساعتی از حضور مبارکش دوری نتوانستب و اگر دور شدی بگریستی.
و این حال بدان مقام پیوست که روزی حضرت فاطمه زهرا در خدم رسول خدا عرض کرد ای پدر شگفت محبتی بیرون از نهایت که در میان زینب و حسین ظاهر است چنانکه بی دیدار حسین شکیب نیاورد اگر ساعتی بوی حسین را نشنود جانش بیرون شود چون رسول خدای صلی الله علیه و آله این سخن را بشنید آه دردناک برکشید و اشک دیده بر چهره روان گردانید، و فرمود ای روشنی چشم این دخترک من
زینب با هزار گونه رنج و تعب دچار و به انواع مصائب و بلایا گرفتار خواهد شد. چنانکه انشاء الله تعالی در این کتاب در موارد خود مسطور گردد.
1) این حدیث را چنین معنی می کنند که مقصود سمت راست و چپ رحم است که گاهی نطفه در سمت راست رحم جایگزین می شود و بیشتر از رگ های سمت راست بدن تغذیه می کند و گاهی بر عکس.
2) یعنی تعب.