جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بوسه خیزران

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

اگر که دیده خونبار من امان می‌داد

کنار خاک تو شرح دلم امان مى‌داد

تو بوده‌ای همه ره را و دیده‌ای که دلم

چه سان به بوته عشق تو امتحان مى‌داد

بهر زمان که توان از تنم برون می رفت

نگاه تو ز سر نی به من توان مى‌داد

رهین منت اشکم که بر رخم می‌ریخت

گل خزان‌زده را آب باغبان مى‌داد

به هر زمان که سراغ تو دختر تو گرفت

جواب طفل تو را با سنان، سنان مى‌داد

اگر عزیز تو نسپرده بود جان در شام

کنار قبر تو چون می‌رسید جان مى‌داد

نخواستم که ببیند چه با لب تو شود

ولیک طفل تو بر من تو را نشان مى‌داد

اگر که چاک گریبان من زبان مى‌داشت

خبر ز سوختن مغز استخوان مى‌داد

چو دید دسترسی بر سرت مرا نبود

به جای من به لبت، بوسه، خیزران مى‌داد

علی انسانی

***