زمان مطالعه: < 1 دقیقه
آخر از کوی تو با دیده گریان رفتم
آمدم با تو و با لشکر عدوان رفتم
گر تو با جمله شهیدان سوی جنت رفتی
من سوی شام، به همراه اسیران رفتم
خاطرجمع و دلآسوده میباش که من
فرق بیمعجر و گیسوی پریشان رفتم
ای شه تشنهجگر این تو این شط فرات
آب نوش آب که من با لب عطشان رفتم
بعد از این بانگ عطش نشنوی ای شاه که من
با یتیمان به سوی کوفه ویران رفتم
عهد ما بود که تو کشته شوی بر لب آب
تو وفا کردی و من بر سر پیمان رفتم
چاک پهلوی تو را دیدم و از پنجه غم
سینه را چاک زدم تا به گریبان رفتم
خاک بر فرق من و خواهری من که تو را
جسم صد چاک فکندم به بیابان رفتم
به سر نعش تو نگذاشت بمانم چون شمر
با سر پاک تو ای مهر درخشان رفتم
جودیا! شرح غم غمزدگان کن کوتاه
که ز هوش از اثر ناله و افغان رفتم
جودی
***