جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بصیرت

زمان مطالعه: 4 دقیقه

بصیرت به معنى بینایى دل است، راغب می‌گوید، عقیده قلبی بصیرت است و این معنى، مترادف معرفت و درک است و طبرسى در آیه‏ «أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‏ بَصیرَةٍ أَنَا و …» (1) آن را معرفت و بینایى دل تعبیر کرده و از اینجا معلوم می‌شود که بصیرت را عقل و زیرکى هم می‌توان معنى کرد. (2)

بصیرت در لغت به معنای، شناخت، یقین، زیرکی آمده و در اصطلاح، قوه‌ای است در قلب شخص که به نور قدسی منور بوده که به وسیله آن حقایق امور و اشیاء را درک می‌کند، همان گونه که شخص به وسیله چشم، صورت و ظواهر چیزها را می‌بیند.

بصیرت، شناخت، معرفت و نیز اعتقاد حاصل شده در قلب فرد، نسبت به امور دینی و حقایق امور است و کسی«بصیر» نامیده می شود که در پرتو بینش صحیح، در جهت تامین منافع مادی و معنوی، دنیا و آخرت خود، حرکت کند. قرآن کریم در مورد کسانی که بصیرت دارند و افراد فاقد بصیرت چنین می‌فرماید:

«أَوَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِّنْهَا کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْکافِرِینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ؛ (3)

آیا کسى که مرده بود، سپس او را زنده کردیم، و نورى برایش قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود، همانند کسى است که در ظلمتها باشد و از آن خارج نگردد؟! این گونه براى کافران، اعمال (زشتى) که انجام مى‏دادند، تزیین شده (و زیبا جلوه کرده) است.»

از آیات و روایات استفاده می‌شود که هر قدر ایمان و یقین بالا رود، حقائق بیش‌تری از جهان هستی برای انسان مکشوف می‌گردد، تا آن‌جا که می‌تواند ابراهیم‌وار بر ملکوت آسمان‌ها و زمین نظر کند. قلب و روح آدمی همچون آینه‌ای است که بر اثر غبار معصیت و زنگار اخلاق سوء، حقیقتی را منعکس نمی‌کند، ولی هنگامی که با آب توبه این گرد و غبار شسته شد، حقیقت در آن پرتو افکن می‌شود.

برای نیل به مقام رفیع بصیرت باید به بازسازی و اصلاح نفس خویش پرداخت. مجاهده با هواهای نفسانی و تهذیب روح از زنگارهای گناه و شفاف ساختن آینه دل به نور توحید، تنها صراط مستقیمی است که حجاب دیدگان دل را می‌گشاید و آدمی را در معرض الهامات غیبی و مقام کشف و شهود قرار می‌دهد.

امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام ‎فرمود:

«فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِکُمْ وَ بَصَرُ عَمَى أَفْئِدَتِکُمْ…؛ (4)

همانا تقوا و ترس از خدا، داروی بیماری‎های دل‎ها، روشنایی قلب‎ها است…»

نتیجه‎ تقوا شناخت و ساختن خویش است که انسان را به مقام والای محبوبیت می‎رساند و در این دنیا با بینایی نافذ می‎نگرد و راهی را که باید سپری کند، با بینایی شایسته تشخیص داده، مشعل‎های فروزان الهی را که سر راهش نصب شده، شناخته و ناهمواری‎ها و فرو رفتن در فراز و نشیب‎های راهش را پشت سر می‎گذارد.

امام سجاد علیه‌السلام نیز در این باره فرمود:

«ألا إِنَّ لِلْعَبْدِ أَرْبَعَ أَعْیُنٍ عَیْنَانِ یُبْصِرُ بِهِمَا أَمْرَ دِینِهِ وَ دُنْیَاهُ وَ عَیْنَانِ یُبْصِرُ بِهِمَا أَمْرَ آخِرَتِهِ فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَیْراً فَتَحَ لَهُ الْعَیْنَیْنِ اللَّتَیْنِ فِی قَلْبِهِ فَأَبْصَرَ بِهِمَا الْغَیْبَ فِی أَمْرِ آخِرَتِهِ وَ إِذَا أَرَادَ بِهِ غَیْرَ ذَلِکَ تَرَکَ الْقَلْبَ بِمَا فِیهِ؛ (5)

برای بنده، چهار چشم است:

دو چشم که با آن دو امر دین و دنیایش را می‌بیند و دو چشم که با آن آخرتش را می‌بیند، پس چنان چه خداوند متعال خیر برای بنده‌ای اراده کرد، دو چشم قلبش را باز می‌کند، تا با آن غیب را ببیند و چنان چه خداوند به بنده، غیر آن را اراده کرد، قلبش را با آن چه در آن است، ترک می‌کند.»

«حارث بن مالک بن نعمان انصاری» (6) یکی از افراد بصیری بود که روزی پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله از او پرسید:

«چگونه‏ای و در چه حالی؟»

عرض کرد:

«مؤمن راستین و اهل یقینم.»

پیامبر فرمود:

«علامت یقین و ایمان راستین‌ات چیست؟»

عرض کرد:«زهد و کناره‏گیری نفسم از دنیا و دلبستگی آن، موجب شد که شبهایم را به بیداری و عبادت و روزهایم را به روزه و تشنگی بگذرانم، از این رو به درجه‏ای از بصیرت و بینایی رسیدم که گویی عرش پروردگارم را که برای حسابرسی بر پا شده است، می بینم و بهشتیان را در حال زیارت یکدیگر می‏نگرم و زوزه وحشتناک جهنمیان را از درون آتش می‏شنوم.»

پیامبر فرمود:

«تو بنده‏ای هستی که خدا قلبت را روشن کرده و به برکت این نور الهی، صاحب بصیرت شده‏ای، پس آن را حفظ کن.» (7)

یکی دیگر از این افراد بصیر حضرت زینب سلام‌الله‌علیها است او که در ارتباط با خداوند به کشف بصر رسید.

تا جایی که حقایق را می دید و برای آینده رأی و نظر قاطع عرضه می‌کرد، با علم و ایمان حرف می‌زد و به هر مسأله‌ای که عرضه می‌کرد، ایمان داشت.

از نمونه‌های آن می‌توان به زمانی اشاره کرد که وارد قتلگاه شد و فرمود:

«یَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَیْکَ مَلِیکٍ السَّمَاءِ هَذَا حسینک… ؛ (8)

ای محمد، سلام فرمانروای آسمان بر تو باد؛ این حسین تو است که …»

در واقع رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را در برابر چشمانش مشاهده کرد.

و یا زمانی که در برابر ابن زیاد فرمود:

«خداوند به زودی بین تو و شهیدان کربلا داوری کرده و در حضور او به بحث و مخاصمه خواهید پرداخت.» (9)

چنان با قاطعیت حرف می‌زد که گویی قیامت و دادگاه عدل الهی را می‌بیند و این در شأن و رتبت زینب سلام‌الله‌علیها بود، نه چیزی فراتر از حد او.


1) سوره یوسف، آیه 108.

2) قاموس قرآن، سید علی‌اکبر قرشی بنایی، ج‏1، ص 195.

3) سوره انعام، آیه 122.

4) شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج‏10، ص188.

5) الخصال،شیخ صدوق، ج‏1، ص 240.

6) اصول کافی، ترجمه مصطفوى، ج‏3، ص 90.

7) الکافی، ج 2، ص 54.

8) عوالم العلوم و المعارف، ج‏11، ص 964.

9) منتهی الامال، ج 1، ص 761.