جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

باکیه

زمان مطالعه: 4 دقیقه

از جمله القاب آن مکرمه است «باکیة«.

معلوم باد که شریف ترین عبادات، گریه کردن از خوف خدا و بر اهل بیت محمد مصطفی صلی الله علیه و اله و سلم است. چنان چه برای هر یک از این دو، ثواب بی شمار و اجر خارج از مقدار در اخبار و آثار وارد شده چنان چه بر متتبعین آثار، مستور و پوشیده نیست و گریه غیر از این دو جهت، مکروه است.

اما گریه نمودن از خوف خدا؛ در اجرش همین بس است که فرمود:

»کل عین باکیة یوم القیامة الا عین بکت من خشیة الله» (1)

و فرمایش حضرت سیدالشهدا که فرمود:

»ان فی القیامة لعقبة لا یجوزها الا البکائون من خشیة الله» (2)

و اما گریه نمودن بر خانواده ی محمدی صلی الله علیه و اله و سلم آن هم اخبار بسیار به عناوین مختلفه، بعضی مطلق گریه نمودن بر مصایب آل محمد صلی الله علیه و اله و سلم و بعضی به عنوان اختصاص برای یک یک از معصومین؛ ولی اغلب اخبار به عنوان گریه نمودن بر حضرت سیدالشهدا وارد شده (3) این قدر در فضیلت این عبادت شریفه اهتمام وارد شده که می توان گفت افضل

طاعات و اشرف قربات است. و مما یؤید ذلک این است که، هر یک از عبادات را شرایط و اجزاء است که به اختلال احد از آن ها، غرض ناقض مانده، به جز این عبادت جلیله، که بسیط صرف بدون شرط و مانع و با هر کس موافق و آن را مراتبی است و برای هر مرتبه از آن، اجر خاصی است. مرتبه ی ادنای آن تباکی است که تشبه به گریه است [و] اجر آن بهشت است

»من بکی أو تباکی و جبت له الجنة» (4)

معلوم باد که چنین خبری، احقر جز در «خصایص» مرحوم شیخ به نظرم نرسیده، ولی قریب به این مضمون، خبری است که نقل شده در مخاطبه ی حضرت حق با حضرت موسی علیه السلام علی ای حال مشهور است.

و در این جا این نکته را متعرض باید شد که اخبار مختلف است: بعضی دارد [که] مطلقا تباکی موجب جنت، و بعضی مطلق گریه نمودن را موجب دخول جنت، و بعضی مقدار معین نموده (5) و لذا جمع بین آن ها به اختلاف درجات بهشت است.

بالجمله، در گریه از دو جهت این مخدره شبیه و شریک با مادرش صدیقه علیهاالسلام [بود]. اما گریه از خوف خدا این قدر نموده که وصیت نمود به امیرالمؤمنین علیه السلام شیشه ای که در آن، آب چشم خود را جمع نموده با او دفن نماید. و اما از جهت ثانی

»فما زالت بعد أبیها معصبة الرأس، باکیة العین، ناحلة الجسم» (6)

چنان چه در ایام مرض آن مخدره، ام سلمه او را عیادت نمود و از احوال او سؤال نموده، اظهار حزن خدا را از این جهت بیان نمودند:

»دخلت ام سلمة علی فاطمة علیهاالسلام، فقالت لها: کیف أصبحت عن لیلتک یا بنت رسول الله؟ قالت أصبحت بین کمد و کرب: فقد النبی صلی الله علیه و اله و سلم و ظلم الوصی؛ هتک و الله حجابه من أصبحت امامته مقتضبة علی غیر ما شرع الله فی التنزیل و سنها النبی صلی الله علیه و اله و سلم فی التأویل و لکنها أحقاد بدریة، و تراث احدیة کانت علیها قلوب النفاق… الخبر» (7)

و گریه ی آن مخدره بر سیدالشهدا علیه السلام موارد عدیده بوده، از آن جمله وقت ولادت او.

اما عقیله ی خدر رسالت؛ خوف او از خلایق عالم در خصیصه ی مستقل ذکر خواهد شد.

و اما گریه اش بر برادر، آن هم در تمام عمر بود (8) جناب فاضل کامل، حاج شیخ محمد حسین (9) ملقب به «ضیاء الدین» در این مقام در قصیده ی زینبیه ی خود گفته، لله دره:

فوالله ما أنسی الحسین ملطخا

و بین یدیه زینب و هی تندب

أخی یا أخی، أنت ابن امی علی الثری

لعمرک هذا فی العجائب أعجب

أخی یا أخی، کیف لا أبکی دما بمدامعی

و جثمانک المجروح بالدم یشخب


1) هر چشمی در رستاخیز می گرید، به جز دیده ای که در دنیا از ترس خدا گریسته باشد.

2) به درستی که در رستاخیز گردنه ای است که از آن نمی گذرد جز کسانی که از ترس خدا گریه کرده اند.

3) بحارالأنوار، ج 44، ص 278 به بعد.

4) هر کسی بگرید، بگریاند و یا خود را به گریه وادارد، بهشت برای او واجب گردد. بحارالأنوار، ج 44، ص 288؛ لهوف، ص 5؛ عوالم، ص 532؛ الخصایص الحسینیة، ص 16.

5) بحارالأنوار، ج 44، لهوف 279- 280.

6) پس از پدرش، هماره جامه ی غم به تن داشت و گریان بود و رنجور می نمود.

7) بحارالأنوار، ج 43، 156 و 218، به نقل از مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 205.ام سلمه به محضر حضرت زهرا علیهاالسلام شرف یاب شد و پرسید، چه گونه شب را به صبح آوردی؟ حضرت پاسخ داد: در غم و اندوه قرار گرفته ام برای از دست دادن رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم و ستم هایی که به وصی او شده، به خدا قسم هتک شد حجاب کسی که امامت و رهبریش دست خوش اموری قرار گرفت که از شرع خدا و قرآن و سنت پیامبر دور باشد.

8) الوافی فی المسألة الشرقیة، ج 1، ص 43؛ و مقتل الحسین از عبدالله، طبق نقل باقر شریف قرشی در حیاة الامام الحسین علیه السلام ج 3، ص 428.

9) ایشان آیت الله حاج شیخ محمد حسین بیرجندی قایینی ابن محمد باقر آیتی مؤلف محقق کتاب بهارستان است که خود شرح حال خود نوشت خود را در پایان بهارستان ص 374 به بعد آورده و ما نیز در فرهنگ تراجم نگاران شرح حال ایشان را آورده ایم.