چون کاروان اهل بیت علیهمالسلام به نزدیکى مدینه رسیدند، بشیربنجذلم به مدینه رفت و خبر شهادت اباعبدالله را به اطلاع مردم رساند، زنان از محملها پیاده شدند، اسباب شهدا را پیش روى خود پهن نمودند و مشغول نوحهسرایى شدند، که ناگاه غلغله اهل مدینه بر پا شد و زنان مهاجر و انصار نمایان شدند. حضرت سجاد علیهالسلام فرمود تا از آنها استقبال کنند.
چون چشم زنان مدینه به آن سیاهپوشان افتاد، هنگامه محشر به پا شد، آنها شتابان رو به خیمهها نمودند و چون اهل حرم را با این حال نگریستند، که جز حضرت سجاد علیهالسلام مردی همراه آنها نیست، سخت گریستند. گروهى با حضرت زینب سلاماللهعلیها و جماعتى دور ام کلثوم، را گرفتند و چگونگى ماجرا را جویا شدند.
زینب سلاماللهعلیها فرمود:
«به چه زبان شرح دهم که قدرت بیان ندارم، اى زنان قریش و اى دختران بنىهاشم! چیزى مىشنوید و حکایتى به گوش مىسپارید. اگر شرح حال شهدا و اسرا را باز گویم، می گویید زینب سلاماللهعلیها چگونه زنده است؟!» (1)
1) موسوعة الامام الحسین علیهالسلام، ج 11، ص 273.