پس از ورود کاروان اسرای اهل بیت امام حسین علیهالسلام به کوفه، زینب، امکلثوم و فاطمه دختر امام حسین علیهالسلام هر کدام سخنانی ایراد کردند و با افشاگریهایشان، پرده از جنایات حکومت اموی برداشتند و صدای گریه و ناله از مردم کوفه بلند شد.
هنگامی که حضرت علی بن الحسین را به همراه زنان از کربلا به کوفه آوردند، زنان کوفی با دیدن آنان به شدت گریستند و گریبان چاک کردند و مردان نیز با آنان گریه کردند. زین العابدین علیهالسلام که در آن زمان بیمار بود، با صدای بلند فرمود:
«اینان بر ما میگریند؟! پس چه کسی جز اینها ما را کشت؟!»
در میان این همه هیاهو، صدای زینب سلاماللهعلیها برخاست، او با اشاره دست، مردم را ساکت کرد، با همان اشاره، نه تنها نفسها در سینه حبس شد، بلکه حتی زنگ شتران نیز از صدا افتاد، آنگاه چنین فرمود:
«ستایش از آن خداست که پروردگار جهانیان است و درود خدا بر جد گرانقدرم، محمد صلیاللهعلیهوآله؛ آخرین پیامآور بارگاه حق و دودمان برگزیده او باد.
ای مردم کوفه! هان ای نیرنگبازان و پیمانشکنان! آیا بر ما و رویداد اندوهباری که برای ما پیش آمده است، گریه میکنید؟! امید، که اشکهایتان هرگز نخشکد و شیون و فریادتان به آرامش نگراید! وصف شما تیرهبختان بیوفا و پیمانشکن، بسان وصف آن زن بیخردی است که رشتههای خود را پس از تابیدن و آماده ساختن، دوباره از هم باز و پنبه میکرد!
شما ایمان و باور دینی خودتان را بازیچه ساختهاید! شما مردم متزلزل و دنیاطلب، جز خودخواهی و خودستایی، لافزنی و گزافهگویی، خفتپذیری بردگان ددمنش و ذلتزده، چاپلوسی کنیزکان تملقباف و کینهتوزی و سخنچینی دشمنان خیرهسر چه سرمایهای دارید؟
شما به گیاه و سبزهای میمانید که در دل لجنزارها میروید و یا همانند نقرهای هستید که در دل خاک دفن گردیده باشد. به هوش باشید که با عهدشکنی و بریدن بیدلیل و فرصتطلبانه از حرکت آزادیخواهانه و اصلاحطلبانه و مسالمتجویانه و بشردوستانه پیشوای آزادی و همکاری با استبداد و انحصار، برای سرای بازپسین بد عملکردی را فراهم آوردید، چرا که به خشم خدا گرفتار هستید و در عذاب او ماندگار خواهید بود!
آنگاه آن حضرت برای دریدن پردههای غفلت و فریب و اندیشاندن حاضران و آیندگان اینگونه باران حقایق را باراند:
آیا اینک پس از کشتن پیشوای آزادی و به خاک و خون نشاندن همراهان و همفکران خداجو و اصلاحطلب او گریه میکنید؟
آیا اکنون ناله و شیون سر میدهید؟
آری، به خدای سوگند، باید به حال خود بگریید! پس گریه کنید و بسیار هم گریه کنید و کمتر بخندید! چرا که شما با این دنبالهروی از استبداد و موضعگیری و عملکرد رسوا، تاریخ را به ننگ و عاری آلوده ساختید که هرگز نمیتوانید آن را بشویید و پاک کنید!
هان! ای فریبخوردگان و دنیاداران! آخر شما چگونه میتوانید خویشتن را از ننگ کشتن بزرگمردی پاکمنش، پاکیزه سازید که فروغ دیده آخرین پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله و گنجینه رسالت و سالار جوانان بهشت بود؛ او که پشتیبان و پناهگاه نیکان جامعه، فریادرس آگاه و دلیر مردم به هنگام درد و رنج، محور و مدار راستی و نشانه درستی جامعه، جایگاه بلند و نورافشان دین و آیین و مدافع حقوق و آزادی مردمِ در بند استبداد و انحصار و فریب و ترور، بود؟
راستی چگونه میتوانید این ننگ را از تاریخ خود بزدایید؟
هان ای مردم کوفه! به هوش باشید که کردار زشت و بدی را برای آخرت از پیش فرستادید و خود را از مهر خدا دور ساختید، راستی که تلاش شما بیثمر ماند و دستهایتان بریده و از سعادت و نجات، کوتاه و تجارتتان زیانبار گردید! مرگ بر شما که به خشم خدا گرفتار و در عذاب دوزخ برای همیشه ماندگار خواهید گشت.
هان ای تیرهبختان! و ای تاریکاندیشان! آیا میدانید چه جگری از پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله پاره کردید؟!
آیا میدانید چه دختر سرفرازی از پیامبر را از حریم حرمش بیرون کشیدید و به اسارت بردید؟!
آیا میدانید که چه حرمتی را از او هتک نمودید؟
آیا میدانید چه خون مقدسی را ددمنشانه بر زمین ریختید؟
راستی آیا میدانید چرا؟
و از خود صادقانه پرسیدهاید که به چه جرم و گناهی از سوی آنان و با کدامین ملاک و معیار و بر اساس کدام دین و قانون؟
راستی که به جنایتی هولانگیز دست یازیدید!
و به کاری سخت خشونتبار و شرمآور دست زدید، به کار رسوایی که ننگ و عار و پیامد خفتبارش به گستردگی و گنجایش زمینها و آسمانهاست.
آیا برای شما شگفتآور است که در این رویداد غمبار، آسمان خون ببارد؟
و اینک به مهلتی که به شما داده شده است، دل، خوش مدارید و به این زندگی خفتبار چند روزه شادمان مباشید، چرا که کیفر دردناک خدای دادگر در راه است و پیشی گرفتن شما، خدا را شتابزده نمیسازد و از گریختن شما از کیفر و انتقام و قلمرو قدرتش نمیهراسد. آری، او در کمینگاه بیدادپیشگان است و عملکردها را میبیند و پاداش و کیفر هر کسی را عادلانه خواهد داد.»
راوی میگوید، به خدا سوگند آن روز مردم را دیدم در حالی که سرگشته و حیران، مشغول گریه و زاری بودند و پیر مردی در کنارم ایستاده بود، او را دیدم که به شدت میگریست و میگفت:
«پدر و مادرم فدایتان شود! که کهنسالان شما، بهترین کهنسالان و جوانانتان بهترین جوانان، زنانتان بهترین زنان و نسل شما بهترین نسلهاست که نه خوار میشوید و نه شکست میپذیرد.» (1)
امام سجاد علیهالسلام خطاب به زینب سلاماللهعلیها فرمود:
«ای عمه خاموش باش! باقیماندگان باید از گذشتگان عبرت گیرند و تو بحمدالله دانشمند بدون استاد و خردمند بدون معلم هستی و گریه و ناله، رفتگان را باز نمیگرداند، عمه جان! بیگمان گریه و اندوه، آن را که روزگار از میان مردم برده است، باز نمیگرداند.»
پس از آن امام سجاد علیهالسلام برخاست، به مردم اشاره کرد که سکوت کنند، سپس حمد و ثنای الهی را بهجا آورد و بر رسول خدا درود فرستاد و شروع به خواندن خطبه کرد. (2)
1) منتهی الامال، ج1، ص 755.
2) منتهی الامال، ج1، ص757.