جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بارانی از خشم سنجیده بر سر جنایتکار اصلی (2)

زمان مطالعه: 6 دقیقه

بانوی اسلام در ادامه روشنگری خویش بر توطئه‌های نهانی و کارکرد دخمه‌های مرگ و جنایت اموی، بر آن شد تا باران خشم شجاعانه و به‌جا و سنجیده خود را بر سر و روی جنایتکار اصلی فاجعه کربلا بریزد.

یزید، همو که تصمیم گیرنده اصلی این جنایت بود و دستور لازم را به نماینده و استاندار خودکامه و پلید خود، «عبید بن زیاد» داد و او در نسل‌کشی و اسارت خاندان وحی، غارت و خشونت و دیگر جنایت‌ها فرمان ددمنشانه خلیفه و رهبر خود را پیاده کرد.

گویی زینب سلام‌الله‌علیها آنچه را در مورد فاجعه کربلا روشنگری نمود و در سرزنش رهبری و مدیریت خودکامه یزید گفته بود، کافی ندانست و گویی تحریف‌ها و جابجایی جنایتکاران برای مخفی ساختن جنایتکار کلیدی را که از شگردهای نظام‌های پوسیده استبدادی و رو به مرگ است، پیش‌بینی می‌نمود، به همین جهت بار دیگر روی سخن را به جنایت‌کار اصلی و روش منحط کشورداری او نمود و فرمود:

«ثُمَّ کِدْ کَیْدَکَ وَ اجْهَدْ جُهْدَک‏؛

و تو ای یزید! هر فریب و نیرنگی داری به زیان ما به کار گیر و هر اقدام و تلاشی که می‌توانی دریغ مدار و به آن دست بزن…»

واژه «الکَید» به معنی رنج و زیان خواستن به دیگری به صورت نهانی و حیله‌گری و فریبکاری و نیرنگ بازی آمده است.

و «جَهَدَ جَهداً» آن‌گونه که باید تلاش نمود.

برخی گفته‌اند: «جَهدَ جَهداً» یعنی خواسته خود را تا رسیدن به هدف نهایی پی گرفت.

واژه «الجُهد» به معنی توان و توان‌مندی است و منظور از این سخن، تهدید دیکتاتور بیداد پیشه اموی یزید از سوی بانوی اسلام است. از سوی بانویی که به ظاهر اسیر است، اما از چنان اعتماد به نفس والا و معنویت و روحیه بالایی بهره دارد که با قدرت منطق به صراحت روشنگری می‌کند که تمام تلاش‌های گذشته و نقشه‌های ابلیسی آینده یزید شکست خورده و نقش بر آب است و او نه تنها به هیچ یک از هدف‌های زشت و ظالمانه‌اش نخواهد رسید، که عکس خواسته‌هایش به او بازخواهد گشت و به زودی پایه‌های قدرت پوشالی‌اش به لرزه درآمده، استبداد و سرکوب‌اش به ضعف و رسوایی بیشتر انجامیده و حکومت بیدادگرانه‌اش فرو خواهد پاشید.

زینب سلام‌الله‌علیها در حقیقت می‌خواهد به یزید بگوید:

هان ای یزید! هر آنچه از نقشه و توطئه، بیداد و نسل‌کشی، به بند کشیدن و به اسارت گرفتن که در چنته‌داری به کار گیر و هر چه در توان داری انجام ده، اما بدان که هرگز به هدف شوم ات که از بیخ و بن برآوردن درخت تناور و بارور رسالت و بریدن شاخ و برگ آن و ریشه‌کن ساختن نسل سرفراز پیامبر است، نخواهی رسید و این آرزوی ابلیسی را به گور خواهی برد.

«فَوَ اللَّهِ الَّذِی شَرَّفَنَا بِالْوَحْیِ وَ الْکِتَابِ وَ النُّبُوَّةِ وَ الِانْتِخَاب؛

… اما سوگند به خدای پیروزمند که نه، خواهی توانست نام بلند و پرشکوه دودمان ما را از میان برداری و نه فروغ روشنگر وحی و فرهنگ خداپسندانه و بشردوستانه ما را خاموش سازی.»

سوگند، برای نشان دادن راستی سخن و خبر مورد نظر و برای جلب توجه بیشتر مخاطب است و در حقیقت انعکاس دیگری است از اعتماد به نفس و اعتماد به خدا و یقین به درستی آن چیزی است که گوینده بر زبان آورده و بر راستی آن سوگند یاد می‌کند و این سوگند در بیان زینب سلام‌الله‌علیها نشانگر دانش او بر روند تاریخ و آگاهی او از رویدادهای آینده و فرجام کارهاست.

گویی آگاهی او از رویدادهای فردا و فرداها به گونه‌ای دقیق است که جریان‌های آینده در برابر دیدگان اوست، چرا که خدا او را از دیگر زنان تاریخ به گونه‌ای برتری بخشیده و در خرد و دانش و جهان‌شناسی و جامعه‌شناسی و شناخت دگرگونی‌های روزگار و راز و رمز پیشرفت‌ها و فروپاشی جامعه‌ها ممتاز ساخته است که افزون بر دانش اکتسابی، الهامات قلبی نیز به او می‌رسد؛ به همین جهت رویدادهای فردا و جریان‌های آینده، به سان رخدادهای امروز برای او شناخته شده و روشن است و وصف و مثال او با دیگران در این مورد بسان کسی است که از پنجره ای از این سرا، سر برآورده و تا انتهای کوچه و آنچه در آن می‌گذرد را می‌بیند، اما دیگری تنها از روزنه‌ای کوچک از ساختمانی که در آن زندانی است، نگاه می‌کند و تنها چیزی را که از برابر آن روزنه می‌گذرد می‌بیند.

آری، از سوگندهای زینب سلام‌الله‌علیها در این خطبه درخشان، معنویت والا و دانش و کمالی را احساس می‌کنیم که آن حضرت به آن آراسته است و به هنگام سخنرانی خویش به آن افتخار می‌کند و به امتیازات بی‌نظیر خویش می‌بالد و می‌فرماید:

و تو ای یزید! هر نیرنگی داری به زیان ما به کار گیر… اما سوگند به خدای پیروزمند که نخواهی توانست فروغ روشنگر وحی و کتاب و فرهنگ بشردوستانه ما را خاموش سازی؛

چرا که قرآن شریف بر نیای ارجمند زینب، محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله و در خانه آنان فرود آمد و نیز خدا این خاندان را برگزید و از میان همه بندگانش آنان را انتخاب نمود تا پیام رسان آسمان به زمین و زمینیان باشند.

گویی بانوی اسلام با این سخن به یزید یورش می‌برد که:

تو به چه می‌نازی و به کدامین امتیاز فردی و خانوادگی خود افتخار می‌کنی؟

آیا در زندگی و موجودیت تو حتی یک نشان برتری و امتیاز هست که بر آن افتخار نمایی؟

شاید آن بانوی تاریخ‌ساز بر آن است که به آن انبوه مردمی که با بهانه‌های مختلف ناگزیر از حضور در آن مجلس شوم بودند، این حقایق را بشنواند و در حقیقت برابر ضرب المثل مشهور «به در می‌گفت تا دیوار بشنود» یا «إیاک أعنی و أسمعی یا جاره!»

پیش‌بینی اندیشمندانه فراز و فرودها

آن بانوی خرد پس از بیان واژه‌های سوگند به ترسیم حقایقی می‌پردازد که به خاطر آنها سوگند یاد می‌کند، و در این مورد می‌فرماید:

» لَا تُدْرِکُ أَمَدَنَا وَ لَا تَبْلُغُ غَایَتَنَا وَ لَا تَمْحُو ذِکْرَنَا»

واژه «الأمَد» به معنی نهایت و پایان کار آمده و منظور بانوی اسلام این است که:

هان ای یزید! تو هر آنچه به زیان ما تلاش کنی و هر نیرنگ و بیدادی ساز نمایی نخواهی توانست به پایان کار ما برسی و یا به جلال و شکوه ما دست یابی و نخواهی توانست نام و یاد ما را نابود سازی، بلکه به زودی در نقشه‌هایت با شکست روبه‌رو خواهی شد.

پیش از تو پدرت معاویه نیز چنین کرد و با آن‌که او از تو در بیداد و فریب پیچیده‌تر بود کاری از پیش نبرد.

«وَ لَا یُرْحَضُ عَنْک‏ عَارُنَا؛

و نیز موفق نخواهی شد تا لکه ننگ و عار این بیدادی را که به آن دست یازیده‌ای از دامان و پیشانی خود و رژیم هراس انگیزت بشویی و از پرونده زندگی رسوایت بزدایی!»

دخت فرزانه فاطمه سلام‌الله‌علیها در اینجا به حقیقتی توجه می‌دهد و آن این است که:

بی گمان ننگ و عار و دشنام و بدنامی تاریخی هماره با یزید و دار و دسته ددمنش او خواهد بود، به گونه‌ای که نه خود او می‌تواند آن را از پیشانی خود بشوید و نه برخی از تاریک‌اندیشانی که پس از او در جهت‌گیری با آن رسوایی رژیم اموی هم‌فکری کنند و در اندیشه تحریف حقایق باشند.

تاریخ بیانگر آن است که پس از روشن‌گری و پیام‌رسانی خردمندانه و شجاعانه اسیران آزادی‌بخش و از پی آن، دگرگونی افکار و اوضاع به زیان یزید، حتی جلسات آموزش قرآن در شام که به صورت مرئی و نامرئی در کنترل جاسوسان استبداد بود و به گونه‌ای در جهت مطلوب تحول یافت و آموزگاران قرآن، از جنایت‌های دهشت‌ناک یزید در کشتن امام حسین علیه‌السلام و به اسارت گرفتن بانوان خاندان پیامبر سخن می‌گفتند! آن گاه مردم رفتند تا پرونده رسوای یزید را بازگشایی و بازبینی نمایند تا جدایی کامل منش و عمل‌کرد فردی و مدیریت و مردم‌داری او را با آنچه از منش زیبا و روش مترقی و بشردوستانه پیامبر شنیده و یا خوانده بودند ببینند و مقایسه کنند!

و از پی این رویدادها بود که یزید، سرزنش نماینده خودکامه و استاندار ددمنش خود «عبید» را آغاز نمود و رفت تا او را لعنت کند و بگوید، او حسین را نه با تصمیم نظام اموی و به دستور رهبری آن، بلکه خودسرانه کشت، اما همه تلاش‌های ابلیسی برای تحریف حقایق و تاریخ‌سازی مورد نظر استبداد با شکست روبه‌رو گردید و ننگ و رسوایی بیشتری برای یزید به بار آمد.

«وَ هَلْ رَأْیُکَ إِلَّا فَنَد»

واژه «الفند» به معنی خطا و اشتباه در سخن و دیدگاه آمده و برخی نیز به دروغ بافی معنا کرده‌اند و منظور بانوی اسلام این است که:

هان ای یزید! تو در نقشه‌ها و تلاش‌های نیرنگ‌بازانه‌ات برای رهانیدن خود از کیفر و پیامدهای جنایت دهشت‌ناک خود سخت در اشتباهی و نمی‌توانی آدرس دروغین بدهی.

» وَ أَیَّامُکَ إِلَّا عَدَد»

واژه «العدد» به ترکیبی از شماره‌ها گفته می‌شود و به خودی خود به تعدد دلالت دارد و «عدد» به معنی ناچیز شمردن است، در برابر شمار بسیار و شاید منظور این است که:

هان ای یزید! روزهای باقیمانده عمرت ناچیز است و جز اندک زمانی در این جهان نخواهی زیست و به زودی نابود خواهی شد و آن گاه به زودی کیفر کارهایت را خواهی دید، بنابراین عذاب خدا بر تو بسیار نزدیک است. بی تردید جنایت کشتن امام حسین علیه‌السلام در عمرت اثر منفی نهاده و برکت را از آن برداشته و عمرت را بسیار کوتاه ساخته است.

تاریخ نشانگر آن است که یزید پس از فاجعه کربلا چیزی در حدود دو سال و شصت و چهار روز بیشتر نزیست و بهره‌ای از عمر دراز و فرمانروایی پراقتدار و طولانی، که آرزو می‌کرد و به پندار خود پس از حذف ناجوانمردانه رقیب در انتظارش بود هرگز نرسید.

«وَ جَمْعُکَ إِلَّا بَدَد»

هنگامی که گفته می‌شود «بَدَّهُ بَدّاً» یعنی آن را سخت پراکنده ساخت و «بَدَّدَ الشَّیء» یعنی آن چیز را سخت پراکنده ساخت. واژه «التَّبَدُّد» نیز به معنی پراکنده شدن آمده و منظور این است که:

هان ای یزید! به زودی گارد پاسداران و دژخیمانت از گردت پراکنده شده و درباریانت، که از سر شب تا بامداد با آنان به می‌خوارگی و قماربازی و آوازه‌خوانی گناه‌آلود می‌نشینی، به وسیله بیماری و مرگ با تغییر دیدگاه نسبت به تو یا علل دیگری که هر روز روزگار، اندوه و گرفتاری تازه‌ای برایت می‌آورد و برای آنان دیگر خوشی و آسایشی نزد تو نیست، از نظرت دور خواهند شد و از تو بیزاری خواهند جست!

«یَوْمَ یُنَادِی الْمُنَادِی أَلَا لَعَنَ اللَّهُ الظَّالِمَ الْعَادِی‏؛

دور نیست روزی که خواهی مرد و صدایی هراس‌انگیز از جانب خدا خواهی شنید که: هان ای مردم! بهوش، که نفرین خدا بر بیدادگر و تجاوزکاری که حقوق و آزادی انسان‌ها را پایمال ساخت.»

آری، ای یزید! نخستین چیزی که پس از مرگ خواهی دید و شنید این نداست که «لعن الله الظالم» خدا ستمکاران را از مهر و آمرزش خود دور ساخت.