ایمان به خدا شرط توانمندی و قوت روح انسان است. انسان معتقد، به تکیهگاهی محکم، متصل است، تمسک به رشتهای محکم و ناگسستنی. ایمان راستین و نشأت گرفته از شناخت و بینش، قلب آدمی را خدائی میکند و او را به مبدأ حلم، صبر و قضا متصل میسازد و ظرفیت روانی او را تا حد بینهایت بالا میبرد.
در قرآن مجید آمده است:
«وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى؛ (1)
و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمى چنگ زده است.»
امام علی علیهالسلام نیز در این باره فرمود:
«لا َیُصَدَّقُ إیمَانُ عَبدٍ حَتَّی یَکونَ بِما فی یَدِ اللهِ سُبحانَهُ أَوثَقَ مِنهُ بِما فی یَدِهِ؛ (2)
ایمان هیچ بندهای راستین نمیشود مگر زمانی که اعتمادش به آنچه نزد خداست از اعتمادش به آنچه در دست خود دارد، بیشتر باشد.»
زینب کبری سلاماللهعلیها مؤمن به خدا بود و در ایمان و باور خود تزلزلی نداشت. هر چند تألمات روحی او سنگین بود اما چون هدف او اتصال به بی نهایت بود،لذا دچار ستوه و گرفتاری نشد، او میدانست که خدا شاهد است و سختیهایی را که او در این راه تحمل کرده، میبیند. (3)
همان ایمان، آگاهى و تعهّد، او را از مدینه به کربلا کشاند، او که مىتوانست زندگى آسوده خود را در کنار همسر و فرزندانش در مدینه ادامه دهد و خود را به رنجها و محنت نیفکند. البته آن وقت دیگر زینبى نبود که امروز، فخر انسانیّت و آبروبخش اسلام و اهل بیت باشد.
زمانی که امام حسین علیهالسلام از بیعت با حکومت فاسق سرباز زد و برای مخالفت با خلافت یزید، از مدینه هجرت کرد، زینب سلاماللهعلیها نیز راهىِ این راه و همسفر کربلاى عشق شد و دست از همسر کشید و با برادرش به مسلخ شهادت آمد.
او با آگاهی نسبت به مصائب و حوادث کربلا و با ایمان و اعتقاد بینظیری که حاصل همین ایمان راسخ بود، دست به حماسه زد و با ایراد خطبه های حماسی در کاخ یزید، دستگاه جور بنیامیه را رسوا و طاغوتیان را مقهور و مبهوت ساخت و با صلابت، اقتدار و شجاعت بینظیر خود از حقانیت نهضت عاشورا دفاع کرد و حقایق قیام امام حسین علیهالسلام را برای همگان آشکار کرد. (4)
1) سوره بقره، آیه256.
2) بحار الأنوار، ج64، ص 314.
3) زندگانی حضرت زینب سلاماللهعلیها رسالتی از خون و پیام، علی قائمی، ص188-189.
4) آینه على نما آشنایى با شخصّیت زینب کبرى سلاماللهعلیها، جواد محدّثى.