گفتیم ایجازدرمقابل اطناب، به معنای افاده ی حداکثر معنا درحداقل کلام
است. نمونه ی بارز این فن را می توانیم در خطبه ی کوفه ببینیم. شرایط زمانی ومکانی خاص کوفه، ازجمله وضعیت نامناسب کاروان اسرا، کثرت جمعیت مخاطب وشاید بیم از اخلال مأموران حکومتی در حین سخنرانی، خستگی جسمی وروحی شخص خطیب یعنی حضرت زینب علیهاالسلام ومسائلی از این قبیل، دلایل کافی برای ایجازدرخطبه ی حضرت زینب علیهاالسلام هستند.
اما مهمترین دلیل آن، اقتضای روح خطبه است که درمقام بیان تنفروابراز انزجارازشنوندگان است. بدیهی است وقتی سخنرانان، میلی به همدمی وهم صحبتی با مخاطب ندارد، دلیلی نیزبرای اطناب کلام وجود ندارد.به همین دلیل بودکه بافرود زینب علیهاالسلام از اوج احساس ومعنا، امام علی بن الحسین زین العابدین علیهم السلام، خطاب به آن بانوی بزرگوارفرمود:
یا عمة!اسکتی ففی الباقی من الماضی اعتبار وا نت بحمدالله عالمة غیر معلمة، فهمة غیر مفهمة. إن البکاء والحنین لا یردان من قد أباده الدهر؛ (1) ای عمه!دیگر سکوت کن که در رفتگان برای بازماندگان عبرت است وتو، باسپاس خداوند، زن دانشمندی هستی که ازکسی چیزی یادنگرفته ای وبانوی فهمیده ای هستی که کسی چیزی به تو نفهمانده است.با گریه وزاری نمی توان اینان را که روزگارشان برباد داده است، نجات داد.
در سخن امام این تعریض نهفته است که در این مقام، اطاله ی کلام سودی نداردوآب درهاون کوبیدن است. این نکته نیز برداشت می شود
که امام دریغ می دارد سخنانی اینچنین در اوج بلاغت، مصروف مردمی چنین پست و بی پایه شود؛ پس با ستایش انگیزترین کلام، از عمه ی خودمی خواهد کلام راپایان دهدوخود راهم سخن این دون پایگان قرارندهد.
هرچند خطبه ی حضرت زینب علیهاالسلام در کوفه بسیار کوتاه است، تمام معانی مقصود، از جمله: شماتت کوفیان به سبب بی وفایی و نیرنگ، تشریح ویژگی های روحی و شخصیتی کوفیان، عظمت گناه و بیان عمق فاجعه ای که کوفیان آفریدند، ترسیم سرانجام نکبت بار کوفیان در دنیا و آخرت، نفرین و تهدید در آن گنجانده شده است.
در این سخنان، هم احساس حکمرانی می کند، و هم عقل در حیطه ی مباحث کلامی عنان دار است. لذا این خطبه با کوتاهی اش، جامع همه ی صفات یک سخنرانی تخریبی است. در قرآن نیز می بینیم در آیاتی که برای سرزنش کفار و منافقان و مشرکان نازل شده است، با وجود حداکثر قدرت تخریبی، حداقل الفاظ و واژگان به کار رفته است. یکی از بهترین نمونه های چنین ایجازی در قرآن، سوره ی مدثر است که در سرزنش ولیدبن مغیره نازل شد؛ هنگامی که او قرآن را سحری مؤثر نامید.(2)
اگرچه خطبه ی کوفه به تمامی، آیتی در فشردگی و اعجازی در ایجاز است، در اینجا تنها چند نمونه ی آن به شکل گذرا یاد می شود:
آغازین جمله ی این خطبه از مصادیق بارز ایجاز است که با کمترین الفاظ ممکن، توصیف کاملی از ویژگی های اخلاقی کوفیان بیان شده است:
یا أهل الکوفة یا أهل الختر والغدر والخذل، أتبکون؟ ای مردم کوفه! ای مردم فریب کار خیانت پیشه ای که در وقت یاری، عقب نشینی می کنید، آیا گریه می کنید؟
آن بانو در جملات فشرده ی زیر، توصیفی جامع از حاصل کار کوفیان ارائه می کند؛
فلقد خاب السعی و تبت الایدی و خسرت الصفقة و بؤتم بغضب من الله و ضربت علیکم الذلة والمسکنة؛ همانا کوشش تان منجر به زیان شد و حاصل دسترنج تان مایه ی هلاک و نابودی گشت و از این سودا جز زیان عایدتان نشد و به سوی غضب خدا بازگشتید و مهر بدبختی و فلاکت برشما زده شد.
حال بنگرید این بانو در پایان خطبه، چگونه در کلامی که در یک سطر نمی گنجد، با تهدیدی مؤثر و واقعی کلامش را به انجام می رساند:
فلا یستخفنکم المهل فإنه لا تخفزه البدار و لا یخاف فوت الثأر و إن ربکم لبالمرصاد؛ این مهلت شما را فریفته نگرداند، که خدا گناهکاران را زودازود به کیفر نمی رساند و سرانجام خون مظلوم را می ستاند؛ اما او در کمین شماست.
نمونه هایی که ذکر شد، تنها مصادیقی از ایجاز در خطبه ی کوفه بود و اگر کسی بخواهد به موارد بیشتری از آن دست پیدا کند، باید همه ی خطبه را بخواند که کلمه به کلمه ی آن اعجازی در ایجاز است؛ زیرا زینب علیهاالسلام در کوتاه ترین فرصت می خواست همه ی آنچه را نسبت به مردم بی وفای کوفه
طی بیش از دو دهه در دل آکنده بود، به زبان براند و به راستی کسی بهتر از او، این چنین حق مطلب را ادا نمی کرد.
در فصول آتی با تفصیل به شرح این کلمات خواهیم پرداخت؛ اما اکنون به رسم ایجاز، سخن کوتاه می کنیم و به خطبه ی شام می پردازیم.
خطبه ی شام که حضرت در کاخ یزید و رودرروی او ارتجالا ایراد کرد، نسبت به خطبه ی کوفه که در جمع مردم و در میان کوچه های شهر و در حال سواره ایراد شده بود، بلندتر و طولانی تر است؛ زیرا در اینجا زینب علیهاالسلام ناچار نیست با اشتراک گرفتن از خصوصیات جمعیتی معادل هزاران نفر، به مجموعه ای کوچک برسد و حول آن به بحث بنشیند. بلکه بالعکس، در اینجا زینب علیهاالسلام یکجا با مظهر همه ی خباثت ها و ناپاکی ها روبرو شده است و برای ادای حق مطلب، ناچار است به همه ی جوانب امر بپردازد که در اینجا کوتاه کردن سخن می تواند نشان از ضعف خطیب باشد. شاهد این ادعا، ناتوانی و سردرگمی یزید از سخن گشودن، پس از اتمام خطبه ی آن بانوست.
پس در اینجا اطناب کلام، نه تنها نشانه ی ضعف بلاغت نیست، بلکه بالعکس از جهت همراه شدن آن با عناصری مثل شجاعت و شهامت، عدم جو زدگی تحت تأثیر فضای سنگین کاخ و پشتگرمی کلام به عناصر عقلی و نقلی در سراسر خطابه، نمونه ای کامل از خطبه ای بلند در منتها درجه ی فصاحت و بلاغت است. آگاهان فن بلاغت می دانند که هر چه ایراد یک خطبه ی موجز و کوتاه، با رعایت موارد بلاغی دشوار است، انشا خطبه ای بلند که کلمه به کلمه ی آن سنجیده و تحت قاعده ای از قواعد بلاغت باشد، دشوارتر است.
با این حال، در این خطبه نیز موارد زیادی از جملات موجز و فشرده که از آنها افاده ی معانی بسیاری می شود، وجود دارد. جمله ی زیر نمونه ای از ایجاز در خطبه ای مطنب است:
و حسبک بالله حاکما و برسول الله خصیما و بجبرئیل ظهیرا؛
و همین تو را بس که در روز جزا، خدای خود حاکم است و پیامبر خدا دشمن تو و جبرئیل پشتیبان اوست.
اما با وجود چنین عبارات فشرده ای، روح حاکم بر این خطبه اطناب است. دلیل آن نیز چنان که گفته شد، نوعی عرض اندام و اظهار فضل در برابر یزید است؛ زیرا یزید معروف به شعر سرایی و بازی با کلمات برای تخریب مخاطب بود. لذا زینب علیهاالسلام با جولان در عرصه ی سخنوری، یزید را به وادی بهت و سکوت در مقابل قدرت بی پایانش در فصاحت و بلاغت کشاند. لذا این اطناب، نوعی هنرنمایی، در ضمن ایراد خطبه ای سرنوشت ساز است که در آن هرگونه تصنع و تکلف سریعا آشکار می شد و نقش کارکردی خطبه را به اضمحلال می برد.
در پایان این بخش سزاست علاقمندان به ایجاز را به مطالعه ی خطبه ی کوفه و خواستاران دیدار بهترین نمونه ی اطناب را به مطالعه ی خطبه ی شام فراخوانیم.
1) قمی، سفینة البحار، ج1، ص588؛ طبرسی، الاحتجاج، ص166.
2) واحدی، اسباب النزول، ج1، ص468.