جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

اى مدینه

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

چون مدینه شد نمایان گفت زینب آمدم

اى مدینه! بى‌کس و بى‌یار و یاور آمدم

اى مدینه! وقت رفتن بود حسینم هم‌سفر

حالیا بى‌حضرتش چون مرغ بى‌پر آمدم

اى مدینه! داشتم پیش از سفر چندین امیر

وقت برگشتن چنین محزون و مضطر آمدم

اى مدینه! جسم شاه دین نهادم کربلا

در حقیقت پیکرى هستم که بى‌سر آمدم

اى مدینه! ماه من عباس نام‌آور ز کین

شد به خاک و خون و اکنون بى‌برادر آمدم

اى مدینه! ره مده دیگر مرا در کوى خود

با عزیزان رفته بى سردار و افسر آمدم

اى مدینه! وقت کوچیدن بُدم باغى ز گل

سبز و خرم آن زمان، امروز بى‌بر آمدم

اى مدینه! کوفیان کشتند جانانم به ظلم

بر مزار جدّ، پى احقاق داور آمدم

اى مدینه! اکبر و هم قاسم و اصغر ز کف

همچو گوهر دادم و با دیده تر آمدم

مینوئى

***