زمان مطالعه: < 1 دقیقه
اى زینبى که فاطمه را نور دیدهاى
بر دامن کمال و ادب پروریدهاى
اى زینبى که چون پدر و جدّ و مادرت
داراى علم و فضل و صفات حمیدهاى
اى زینبى که از غم داغ حسین خویش
چون مرغ تیرخورده در خون طپیدهاى
اى زینبى که گشته دلت مالامال خون
از بس به کوفه زهر شماتت شنیدهاى
اى زینبى که در سفر غمفزاى شام
سرهاى سروران به سر نیزه دیدهاى
اى زینبى که از ستم بىحد یزید
بعد از حسین رنج اسیرى کشیدهاى
آخر چه شد که از پس این رنج بىحساب
بیرون شهرِ شام به خاک آرمیدهاى؟
«سیفى» خموش باش که زهرا ز تاب شد
مرغ هوا و ماهى دریا کباب شد
محمود سیفى شیرازى
***