وضع جغرافیائی و اجتماعی دمشق
و اوضاع کلی آن در موقع ورود اسیران
»امام حسین و ایران«:
دمشق تقریبا یک بندر بود برای اینکه بیش از 57 میل با دریا فاصله نداشت و یکی از قدیمیترین شهرهای جهان به شمار می آمد آخرین قلل کم ارتفاع کوههای لبنان واقع در مغرب دمشق بیش از دو میل فاصله نداشت، رودخانه برده که در تورات به اسم ابنه خوانده شده از وسط دمشق می گذرد و شهر را به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم می کند. بعد از خروج از شهر، مزارع و تاکستانها و باغهای میوه ی خارج شهر را مشروب می سازد، اگر کسی بر قله ی یکی از کوههای کم ارتفاع مغرب شهر قرار می گرفت در نظر به جلگه زیرپای خود می انداخت می دید تا افق همه جا سبز است و یک متر زمین را خشک نمی دید، رودخانه ی برده نسبت به شهر ارتفاع داشت که بر تمام خانه ها سوار می شد و در دمشق خانه ای نبود که آب جاری نداشته باشد، و شاید به همین جهت مردم آن یکی از تمیزترین شهرنشینهای جهان بودند و پیوسته البسه ی تمیز در بر داشتند.
دمشق در دوره خلافت خلیفه ی دوم به تصرف اعراب درآمد، سوریانیها هنوز رسوم و آداب و طرز فکرشان تغییر نکرده بود و عرب را نسبت به خود بیگانه می دانستند و علاقه مند نبودند که بدانند خلفای عرب چه می کنند. مردم سوریه از حیث تمدن و فرهنگ خیلی برتر از اعراب بودند، روزی که در تمام عربستان حتی یک کتاب یافت نمی شد، سوریه مرکز علم و ادب بود و هر کتاب مفیدی که در هر نقطه نوشته می شد به زبان سوریانی ترجمه می گردید. شهر دمشق یک شهر بازرگانی بزرگ بود، و بازرگانان توانگر داشت و آنها از غرب کالا دریافت می کردند و به شرق می فرستادند و از شرق کالا دریافت نموده و به غرب حمل می کردند، تمام امتعه ی دنیا در بازار دمشق به چشم می خورد.
مسجد دمشق در آغاز معبد یکی از خدایان مردم دمشق بود بعد از آنکه رومیها دمشق را گرفتند آن معبد را به یکی
از خدایان خود اختصاص دادند و کتیبه هائی به زبان رومی بر آن نوشتند، بعد از آنکه دین مسیحی در سوریه رواج و توسعه یافت مبدل به کلیسا، و پس از فتح اعراب مبدل به مسجد گردید.
در آن سال 61 هجری هنوز قسمت زیادی از سکنه ی شهر مسیحی و قسمتی هم یهودی بودند، در دربار خلیفه ی اموی مثل دربار سلاطین قدیم سوریه تخت وجود داشت و خلیفه اموی بر تخت می نشست و به تقلید دربار قدیم سوریه غلام بچگان در طرفین تخت او می ایستادند. دو گونه جلسه داشت: در یکی بار عام می داد و در دیگری بار خاص، دربار عام بزرگان به دو دسته تقسیم می شدند، گروهی به نسبت مرتبه ی خود اجازه نشستن داشتند و به شکل نیم دایره ی بزرگ بر کرسیهای کوچک و کوتاه که چهار پایه داشت و فاقد پشتی بود، مقابل خلیفه می نشستند و بقیه که اجازه ی نشستن نداشتند در قفای آنها می ایستادند، بین تخت خلیفه و صف بزرگان نشسته بر کرسی فاصله ای بالنسبه زیاد وجود داشت ولی صدارس بود، سخن گفتن منوط به اجازه ی خلیفه بود، و خلیفه اظهارات کسانی را که در صف اول بودند می شنید، چراغها برسم قصور سلاطین سابق سوریه که آنهم از رمیة الصغری اقتباس شده بود، از سقف آویخته و به شکل قندیل بود و قندیلها دارای حباب بلورین بود. تقلید از رسوم درباری رومیة الصغری بقدری زیاد بود که حتی چیزهائی را که برای تنقل می آوردند چیزهائی بود که در دربار رومیة الصغری هنگام بار عام خورده می شد. حاجبان بار دقت داشتند که نظم جلسه محفوظ بماند و هر کس و هر چیز در جای خود باشد، خلیفه ی اموی غیر از بار عام، بار خاصی هم داشت که در آن تشریفات فوق رعایت نمی شد و خلیفه به همه اجازه نشستن می داد، و حضار آزاد بودند که هر چه می خواهند بگویند. «برداشت از کتاب امام حسین و ایران«.
شهید محراب آیة الله دستغیب در کتاب زندگانی حضرت زینب (ع) تحت عنوان، هفت در بندان کاخ رؤیایی می نویسد:
به طوریکه شیعه و سنی نوشته اند: یزید اطراف قصر خود هفت دربند داشته که در هر دربندی دو دکه از راست و چپ بوده ودر هر یک از این جایگاهها عده ای از غلامان و خادمان در لباسهای مخصوص و رنگهای مختلف عمودی از چوب و نقره و پاره ای هم از طلا به دست گرفته تا برسد به جایگاه آن ملعون که در وسط قرار داشته است، آنجا یک محوطه بزرگی بود که چهارصد کرسی زرین و مرصع گذاشته بودند یزید با لباس فاخر و تاج سلطنتی و یک عالم کبر و غرور به تخت تکیه زده بود، و از رؤسای قبایل عرب و اعیان و اشراف شهر و اطراف حتی نمایندگان و سفرای دول خارجی دعوت کرده بود، تا در جشن پیروزی او شرکت کنند و شوکت و قدرت او را بنگرند، و برای پذیرائی از مهمانان ظرفهای شراب و آلات قمار خواننده ها و نوازنده ها تهیه دیده بود.
مؤلف کامل بهائی نوشته است که اهل بیت حسین (ع) را سه روز در خارج شهر دمشق نگه داشتند تا شهر را بیارایند و چراغانی کنند. و روز چهارشنبه 16 ربیع الاول وارد شهر شدند.