حال که بررسی انعکاس های لفظی واژگان و جملات قرآن در خطبه ی حضرت زینب علیهاالسلام، انجام شد، به بررسی فرازهایی از این خطبه می پردازیم که در آنها یک مفهوم خاص قرآنی نهفته است. در این فرازها دیگر، نشانی از جملات و حتی واژگان قرآنی نیست.
1. أنی ترحضون قتل سلیل خاتم الأنبیاء و سید شباب أهل الجنة
حضرت زینب علیهاالسلام در این فراز خطبه، درباره ی قبح کشتن فرزندان پیامبران سخن می گوید. در قرآن نیز چند بار درباره ی کشتن پیامبران و یاران و فرزندان آنها سخن به میان آمده است. بنابر آیات قرآنی، یکی از دلایل مهم بدبختی و گمراهی قوم بنی اسرائیل، جسارت آنها در قتل انبیایی است که خداوند به سوی آنها می فرستاده است. در آیات بسیاری، این عمل در ردیف کفر و شرک به خداوند متعال قرار گرفته است. از جمله آیاتی که در این باره صحبت می کند، می توان به این آیه
اشاره کرد: «ضربت علیهم الذلة والمسکنة و باؤ بغضب من الله ذلک بأنهم کانوا یکفرون بآیات الله و یقتلون النبیین بغیر الحق ذلک بما عصوا و کانوا یعتدون«(1)
بنابر این آیه، یکی از دلایل اصلی بدبختی قوم بنی اسرائیل، کشتن فرستادگان الهی بوده است. کوفیان هم کسانی نبودند که نسبت به فرزندان رسول خدا صلی الله علیه وآله شناختی نداشته باشند. آنها نه تنها از نسبت نزدیک و بی واسطه ی او با رسول خدا صلی الله علیه وآله آگاه بودند، بلکه از جایگاه والا و بی نظیر اهل بیت نیز به خوبی خبر داشتند. به سختی می توان باور کرد در روزگار صدر اسلام کسی از این قضیه بی خبر بوده باشد که شخص رسول خدا صلی الله علیه وآله درباره ی خاندان و فرزندانش چه سفارش هایی به امتش کرده بود. اینکه حسن و حسین سرور جوانان بهشت هستند، حدیث معروفی بود که زبانزد مردم شده بود. از اینرو زینب علیهاالسلام در این فراز، بلافاصله به این حدیث استناد می کند تا بار دیگر تلنگر شکننده ای به وجدان غفلت زده ی کوفیان بزند. کشتن سرور جوانان اهل بهشت، چه کم از کشتن انبیای الهی دارد که این همه در قرآن از آن به نکوهش یاد شده است.
آیات بسیار دیگری در این موضوع هست که فهرست وار بدانها اشاره می شود:
»إن الذین یکفرون بآیات الله ویقتلون النبیین بغیر حق و یقتلون الذین یأمرون بالقسط من الناس فبشرهم بعذاب ألیم«(2)
»ضربت علیهم الذلة أین ما ثقفوا إلا بحبل من الله و حبل من الناس و باؤ بغضب من الله و ضربت علیهم المسکنة ذلک بأنهم کانوا یکفرون بآیات الله و یقتلون الأنبیاء بغیر حق ذلک بما عصوا و کانوا یعتدون«(3)
»و لا تقتلوا النفس التی حرم الله إلا بالحق و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا«(4)
»لقد سمع الله قول الذین قالوا إن الله فقیر و نحن إغنیاء سنکتب ما قالوا و قتلهم الأنبیاء بغیر حق و نقول ذوقوا عذاب الحریق«(5)
چنان که در این آیات مشاهده می شود، کشتن رسولان الهی عواقب سختی، از بدبختی و گمراهی در این دنیا گرفته تا عذاب جاودان الهی در
آخرت، به همراه دارد. از این روست که زینب علیهاالسلام می گوید: شما کوفیان هرگز تا ابد نمی توانید ننگ این گناه را بشویید؛ چرا که قتل سلیل خاتم انبیا نیز در حکم قتل انبیاست؛ زیرا با کشته شدن هر پیامبری، رسول دیگری مبعوث می شده است؛ اما این در باره ی خاتم رسولان صدق نمی کند. با وفات آخرین پیامبر خدا، تعداد معدودی از اوصیای او هستند که به خلافت می رسند که پیامبر آنها را دقیقا به مردم شناسانده است. پس استفاده از لفظ خاتم الانبیاء نیز در این جمله بی حکمت نبوده است؛ زیرا می خواهد بگوید اگر حسین پیامبر خدا نبود، اما مقام و رتبه ی حقیقی او چیزی از انبیای پاک الهی کمتر نداشت؛ چون جانشین پیامبری بود که هرگز پس از او پیامبری نخواهد آمد.
لفظ خاتم الأنبیاء نیز که بر زبان حضرت زینب علیهاالسلام جاری شده، مفهومی برگرفته از قرآن است: «ما کان محمد أبا أحد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین«.(6)
2….أفعجبتم أن قطرت السماء دما
در این فراز به مفهوم قرآنی گریستن آسمان اشاره شده است؛ اما چون پیش از این مفهوم، از واژگان قرآنی «أفعجبتم» و پس از آن نیز، اقتباسی از بخشی از یک آیه ی قرآن، وجود دارد، بررسی آن را به بخش انعکاس های ترکیبی وا می گذاریم.
3. و لا یستخفنکم المهل
سنت امهال یکی از سنت های مهم الهی است که خداوند بارها در قرآن بدان اشاره کرده است. حضرت زینب علیهاالسلام در این فراز با استفاده از دو واژه ی آشنای قرآنی، این سنت را به کوفیان گوشزد می کند. واژه ی نخست یعنی «لا یستخفنکم«، از لحاظ نزدیکی لفظی، آیه ی 60 سوره ی روم را به ذهن متبادر می کند که در آن خداوند خطاب به پیامبر می فرماید: «فاصبر إن وعدالله حق و لا یستخفنک الذین لا یوقنون«(7)
»استخف» در لغت به معنای کم بها دانستن، ناقابل شمردن، خوار شمردن، سبک گرفتن، سبک سری و سرمستی کردن آمده است(8) با توجه به سیاق آیه و سیاق کلام زینب علیهاالسلام، معنای اخیر مناسب تر به نظر می رسد. در این آیه خداوند به پیامبر هشدار می دهد که مبادا افتراهای کافران، کاسه ی صبرش را لبریز کند و او را به عملی سبک سرانه بکشاند؛ زیرا عنان صبر از کف دادن، منجر به عصبانیت می شود و در این حال ممکن است انسان به هر عمل حقیری دست بزند و به اعمال سبک سرانه دست یازد.
زینب علیهاالسلام نیز در خطاب خود به مردم کوفه آنها را بیم می دهد: مبادا گمان کنید با وجود اینکه نشانه های عذاب آشکار شده، چون عذابی نازل نمی شود پس بار عذاب از دوش شما برداشته شده و مستحق عفو و بخشش خداوند قرار گرفته اید و در نتیجه به سبک سری و سرمستی
بپردازید تا بدین روش خود را از فشار وجدان رهایی بخشید. نه هرگز چنین نیست.
برای اینکه درک بهتری از این کلام بدست آوریم، بیاییم یک بار آن را در سیاق همان آیه مرور کنیم. بنابراین اگر این جمله به صورت کامل در ساختار این آیه ذکر می شد، چنین می بود: «فاصبروا، ان وعدالله حق و لا یستخفنکم المهل؛ صبر کنید، به درستی که وعده ی خداوند راست است و نباید مهلت های خداوند شما را به سبک سری بکشاند«.
»مهلت» نیز موضوعی قرآنی است. زینب علیهاالسلام پیش از این فراز، از نشانه های عذابی که پس از حادثه ی عاشورا آشکار شده بود، سخن به میان آورده و اینکه کوفیان باید منتظر عذاب آخرت باشند. پس جای این پرسش هست که چرا کوفیان در همین دنیا به آنچه مستحقش هستند، نمی رسند.
پاسخ این پرسش را باید در قرآن یافت. موضوع مهلت دادن خداوند به کافران، در چند آیه مطرح شده است.
»و ذرنی و المکذبین اولی النعمة و مهلهم قلیلا«.(9)
»فمهل الکافرین أمهلهم رویدا«(10)
»ولا یحسبن الذین کفروا أنما نملی لهم خیر لأنفسهم إنما نملی لهم لیزدادوا إثما و لهم عذاب مهین«.(11)
در آیه ی نخست، خداوند خطاب به رسول می فرماید: حساب این کافران را با من واگذار که طرف حساب آنان منم نه تو؛ پس به آنان کمی مهلت بده تا بار گناهان خویش را هر بیشتر سنگین کنند؛ زیرا ما هم غل و زنجیر های سنگین در دوزخ برای آنها تدارک می بینیم. این آیه به مشرکان ثروتمند مکه هشدار می دهد مهلتی که خداوند در تأخیر عذاب آنها مقرر کرده است، به زودی به پایان خواهد رسید و این وعده با فتح مکه و پیروزی مسلمانان بر آنها محقق شد.
چنین هشداری درباره ی کوفیان نیز به زودی محقق شد و در پی سقوط حکومت یزید، خونخواهی حسین پا گرفت و بسیاری از کسانی که در قتل آن حضرت شرکت داشتند، پایان یافتن مهلت خداوند را، با تمام وجود حس کردند.
آیه ی دوم نیز، که احتمالا الهام بخش زینب علیهاالسلام در الفاظ این عبارات بوده است، خطاب خداوند به رسولش برای مهلت دادن به کافران است تا هر چه در توان دارند، برای مبارزه با مقاصد الهی رسول اکرم بکوشند و حیله کنند. چون خداوند نیز می تواند حیله های آنها را با حیله پاسخ گوید: «انهم یکیدون کیدا و أکید کیدا فمهل الکافرین أمهلهم رویدا«.(12)
آنگاه خدا آنها را به عذابی که مستحق آن هستند دچار می سازد تا کافران، هم طعم عذاب را بچشند و هم طعم شکست در حیله هایشان را.
زینب علیهاالسلام نیز در تکمیل همین معنا می گوید: «فإنه لا تحفزه البدار ولا یخاف فوت الثار«. خداوند اگر به شما مهلتی می دهد به این دلیل است که او از شتاب و عجله منزه است و از هدر شدن خونی بیم ندارد.
در آیه ی سوم سخن از سنت إملاء (مهلت دادن) است. چون این آیه به طور کامل در خطبه ی شام ذکر شده است، بررسی آن را به همان جا موکول می کنیم.
1) بقره (2) / 61؛ «ذلت و خواری و مسکنت و گرفتاری بر آنان مقدر شد و آنها بر خود خشمی از خداوند گرفتند؛ چون به آیات خدا کافر گشتند و انبیا را به ناحق کشتند و راه نافرمانی و ستمکاری پیش گرفتند.
2) آل عمران (3) / 21؛ همانا کسانی که به آیات خدا کافر شوند و انبیا را بی جرم و به ناحق بکشند و با آن مردمی که خلق را به عدل خوانند نیز دشمن شده و به قتل رسانند، آنها را عذاب سخت دردناک بشارت ده.
3) آل عمران (3) / 112، «آنها محکوم به ذلت و خواری اند به هر کجا متوسل شوند؛ مگر اینکه به دین خدا و عهد مسلمین در آیند و آنان پیوسته اسیر بدبختی و ذلت شدند؛ از این رو که به آیات خدا کافر شده، پیامبران حق را به ناحق کشتند که این نافرمانی و ستمگری کار همیشگی آنها بود«..
4) اسراء (17) / 33؛ «و هرگز نفس محترمی که خدا قتلش را حرام کرده مکشید؛ مگر آنکه به حکم حق مستحق قتل شود و کسی که خون مظلومی را به ناحق بریزد، ما به ولی او حکومت و تسلط بر قاتل دادیم؛ پس در مقام انتقام آن ولی در قتل و خونریزی اسراف نکند که او از جانب ما مؤید و منصور خواهد بود«.
5) آل عمران (3) / 181؛ «هر آینه خدا شنید سخن جاهلانه ی آن کسانی را که چون دستور آمد که به خدا قرض الحسنه دهید، آنها به تمسخر گفتند: پس خدا فقیر است و ما دارا. البته ما گفتارشان را ثبت خواهیم کرد، با این گناه بزرگ که انبیا را به ناحق کشتند و در روز کیفر گوییم: بچشید عذاب آتش سوزان را«.
6) احزاب (33 / 40؛ «محمد پدر هیچ یک از شما نیست، بلکه او فرستاده ی خدا و آخرین پیامبران است و خدا به هر چیزی داناست«.
7) روم (30) / 60؛ «پس تو ای رسول صبر پیشه کن که وعده ی خدا البته حق و حتمی است و مراقب باش که مردم بی یقین، مقام حلم و وقارت را به خفت و سبکی نکشانند«.
8) ر.ک: ابن منظور، لسان العرب، ج 9، ص 80؛ طریحی، مجمع البحرین، ج 5، ص 48.
9) مزمل (73) / 11؛ «و کار آن کافران مغرور نعمت و مال را به من وگذار و اندک زمانی به آنها مهلت ده«.
10) طارق (86) / 17؛ «پس کافران را اندکی مهلت ده«.
11) آل عمران (3) / 178؛ «مبادا کافران گمان کنند که مهلت دادن ما ایشان، برای آنها بهتر خواهد بود؛ بلکه مهلت می دهیم برای امتحان تا بر سرکشی و طغیان خود بیفزایند و آنان را عذابی رسد که به آن سخت خوار و ذلیل شوند«.
12) طارق (86) / 15 و 16؛ «و آنها هرچه می توانند حیله به کار می بندند. پس من هم به چاره سازی مشغولم«.