آن گاه بانوی اسلام دگرباره یزید را مخاطب میسازد و این بار ریشه و تبار فرومایه و نسب رسوا و پیشینه تاریخی او را به یادها میآورد و میفرماید:
«أَ مِنَ الْعَدْلِ یَا ابْنَ الطُّلَقَاء؟!
هان ای پسر رهاشدگان! ای پسر آنانی که نیای گرانقدرم از سر مهر و بزرگمنشی از گناه و زشتکاریشان گذشت و آنان را در فتح مکه بخشید و از بند اسارت رها ساخت! آیا این از عدالت و دادگری است…»
این جمله کوبنده و رسا، اشاره به رویدادی است که در روز فتح مکه روی داد؛ چرا که پیامبر هنگامی که دروازههای مکه را گشود و آن شهر را از قلمرو قدرت استبداد و خشونت آزاد ساخت و مدیریت آن را به کف گرفت، بسان همه فاتحان تاریخ به آسانی میتوانست تمام کسانی را که در گذشته و یا همان زمان با او و اسلام و مسلمانان سر دشمنی و ناسازگاری داشتند و جنگها به راه انداخته بودند، با یک اشاره برقآسا و انقلابی نابود کند، اما با همه ددمنشی و بیرحمی و شرارت سران استبداد، آن حضرت به انتقامکشی روی نیاورد؛ بلکه بزرگوارانه روی به آنان نمود و فرمود:
«یَا مَعَاشِرَ قُرَیْشٍ مَا تَرَوْنَ أَنِّی فَاعِلٌ بِکُمْ؟؛
هان ای گروه قریش! چه میپندارید و چگونه میاندیشید؟ اینک من با شما چه خواهم کرد؟»
آنان با ترس و نگرانی گفتند: جز نیکی و بزرگمنشی از تو انتظار نمیرود! تو برادری بزرگوار و برادرزادهای بزرگوار هستی.
«اذْهَبُوا فَأَنْتُمُ الطُّلَقَاءُ؛
بروید که اینک شما را در راه خدا آزاد کردم و از بدرفتاری و بیدادی که در حق من و رهروان راه من نمودید گذشتم!»
در میان این آزادشدگان و کسانی که مورد بخشش پیامبر قرار گرفتند، معاویه و ابوسفیان هم بودند و میدانیم که یزید پسر معاویه بود و نواده ابوسفیان و به همین جهت هم پسر آزادشدگان بر او اطلاق میگردید؛ چرا که گاه ضمیر جمع در مورد دو نفر نیز به کار میرود.
واژه «طلقاء» جمع «طلیق» به مفهوم اسیری است که مورد بخشش قرار گیرد و آزاد شود و میدانیم که پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله هنگامی که مکه را فتح کرد، تمام آن شهر و هر چه و هر که در آن بود در قلمرو قدرت او قرار گرفت. او میتوانست از مردم آن شهر و اطراف آن، به ویژه ابوسفیان که آتشافروز فتنهها بود و مردم سادهدل و پُرتعصب را به زیان پیامبر و دعوت او بسیج نمود و بارها سرکردگی سپاهیان شرک و استبداد را در «بدر»، «احد»، «حنین» و «احزاب» برای جنگ با پیامبر به عهده گرفته بود و نیز از پسرش معاویه که بر راه و رسم ظالمانه پدر بود به سختی انتقام بگیرد، اما پیشوای گرانقدر توحید آن دو را نیز آزاد کرد و بر آن دو منت نهاد و بزرگمنشانه از جنایتهای بیشمارشان چشم پوشید و فرصت توبه و بازسازی و جبران به آن دو نیز داد.
این بزرگمنشی پیامبر در حالی است که قرآن میفرماید:
«فَإِذا لَقیتُمُ الَّذینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها ذلِکَ وَ لَوْ یَشاءُ اللَّهُ لاَنْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لکِنْ لِیَبْلُوَا بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ وَ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُم؛ (1)
و هنگامى که با کافران جنایتپیشه در میدان جنگ روبهرو شدید گردنهایشان را بزنید، (و این کار را همچنان ادامه دهید) تا به اندازه کافى دشمن را در هم بکوبید در این هنگام اسیران را محکم ببندید سپس یا بر آنان منّت گذارید (و آزادشان کنید) یا در برابر آزادى از آنان فدیه [غرامت] بگیرید (و این وضع باید همچنان ادامه یابد) تا جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد، (آرى) برنامه این است! و اگر خدا مىخواست خودش آنها را مجازات مىکرد، اما مىخواهد بعضى از شما را با بعضى دیگر بیازماید و کسانى که در راه خدا کشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را از بین نمىبرد.»
با این بیان پیامبر صلیاللهعلیهوآله میتوانست آنان را در بند اسارت گیرد، آنگاه به کیفر جنایتهایی که کردهاند پس از محاکمهای عادلانه و آزاد و دادن حق دفاع، گردنشان را بزند و یا بر آنان منت نهد و بدون گرفتن غرامت جنگی رهایشان سازد، و یا حتی با گرفتن غرامت آزادشان کند، اما آن پیشوای بزرگمنش و بشردوست از این گزینهها، سومی را برگزید و با کرامت بسیار و بدون گرفتن چیزی آنان را آزاد ساخت.
اینک بانوی اسلام در خطاب به یزید که او را با عنوان پسر آزادشدگان مخاطب میسازد- ممکن است یکی از دو معنی را در نظر گرفته است:
1. شاید در این اندیشه بود که به آن خودکامه مغرور یادآوری نماید که:
او فرزند دو جنایتکار جنگی است، که پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله آن دو را در فتح مکه به همراه دیگران آزاد ساخت و از جنایت و گناه آنان بزرگمنشانه چشم پوشید. بدین وسیله زینب سلاماللهعلیها او را به یاد سوابق ننگین خانوادگی و پرونده رسوایی پدرش معاویه و نیای او ابوسفیان میاندازد تا این قدر مغرورانه شرارت نکند.
2. ممکن است هدف بانوی اسلام از این خطاب این باشد که یزید را به یاد نیک رفتاری و بزرگ منشی پیامبر به گذشتگان او بیندازد که آزادشان ساخت و از گناه و ستم آنان چشم پوشید، اینک آیا این از عدالت است که پیامبر از جنایت جنگی پیشینیان او میگذرد و آنان را میبخشد، اما یزید فرزندان و نواده همان پیامبر را بی هیچ جرم و گناهی مورد یورش ددمنشانه سپاه خشن و سیاهکارش قرار میدهد و نسلکشی میکند و می سوزاند و به اسارت میگیرد؟ به راستی آیا این است پاداش آن گذشت و نیکی و بزرگمنشی؟
3. ممکن است زینب سلاماللهعلیها با این خطاب، هر دو معنا را در نظر داشته است.
آن حضرت سخن خویش را گرچه در قالب پرسش بیان میکند، اما روشن است که در اندیشه پرسش نیست؛ بلکه در مقام سرزنش یزید به خاطر شیوه زشت و ظالمانه و شخصیت عقبمانده و فرومایه اوست و بدین وسیله بدرفتاری او را محکوم نموده و به صراحت اعلام میدارد که سَبک و سیاست و منش و رفتار او از ابتداییترین اخلاق انسانی و سادهترین منش بشری فرسنگها به دور است؛ چرا که خرد و فطرت و وجدان و دین و فرهنگ، همه و همه بر این باورند که پاداش نیکی و خوبی، نیکی است و نه ستم و بیداد و ددمنشی، اما یزید در برابر نیکی و بزرگمنشی پیامبر به جای نیکی، به زشتترین کشتارها و جنایتها دست یازید و بی هیچ دلیل و منطقی و بدون کمترین دلیل و سند خاندان ارجمند او را به اسارت گرفت.
«تَخْدِیرُکَ حَرَائِرَکَ وَ إِمَاءَکَ وَ سَوْقُکَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ سَبَایَا؟»
آیا این از دادگری است که تو زنان و کنیزکان خود را در امنیت و آسایش، در پس پرده بنشانی و دختران آزاده پیامبر را در بند اسارت و بیپوشش و محمل مناسب به این شهر و آن شهر بکشانی و در این کوی و آن برزن بگردانی؟
واژه «تخدیر» مصدر است به معنی پشت پرده و سراپرده نگاه داشتن زن از نگاه بیگانه و«حرائر» جمع «حره» به معنی آزاده، در برابر کنیز و برده میباشد و منظور این است که:
آیا این دادگری است که تو بیدادپیشه، کنیزکان و زنان خود را در سراپرده قرار داده، آنگاه دختران اندیشمند رسالت و زنان خردمند خاندان پیامبر و بانوان آراسته به وقار و کمال یاران أهل بیت را به بند اسارت کشیدهای؟
«وَ سَوْقُکَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ سَبَایَا؟»
واژه «السوق» به معنی راندن و بردن انسان یا پدیدهای از پشت سر همراه با بیاحترامی به آن آمده است. روشن است که از عنصر خودکامه و بیدادگری چون یزید، امید عدالت داشتن و داد ورزیدن نمیرود، اما وقتی ادعای جانشینی پیامبر میکند، هم بر او واجب است دادگری پیشه سازد و هم از چنین عنوان و چنین کسی انتظار عدالت داشتن در مدیریت و سیاست و رعایت و تضمین حقوق شهروندان طبیعی است. درست به همین دلیل است که بانوی اسلام روی سخن را به او نموده و با شهامت و خیرخواهی میفرماید:
آیا این از عدالت و دادگری است که کنیزکان و زنان کاخ را در سراپرده قرار داده، آنگاه دختران اندیشمند رسالت و زنان خردمند خاندان پیامبر و بانوان آراسته به وقار و کمال أهل بیت را به بند اسارت کشیده و شهر به شهر بگردانی؟!
«قَدْ هَتَکْتَ سُتُورَهُن؛
بدین وسیله حریم امنیت و پرده کرامت آنان را کنار زدی.»
«وَ أَبْدَیْتَ وُجُوهَهُن؛
و چهرههایشان را نمایان ساختی.»
هنگامی که زنان پاک اندیش و پاک روش، ویژگی حیا و پوشش ظاهری و معنوی را در زندگی و در ارتباط با مردان بیگانه برمیگزینند، دیگر کسی سایه آنان را هم به سبک نامناسب نمیبیند، بنابراین وقتی آنان پس از گزینش آن راه و رسم مترقی، روزی خود را به اجبار بدون پوشش دلخواه در برابر دیدگان تماشاگران و مردان بیگانه بیابند، معنی این کار آن است که دشمن بیدادپیشه و بیفرهنگ پوشش آنان را از سرشان گرفته و پرده و روسری آنان را به غارت برده و به اندیشه و باور و منش آنان اهانت روا داشته و حقوق انسانی آنان را هم رعایت نکرده است!
«تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَد؛
دشمنان آنان را از کربلا به کوفه و از آنجا شهر به شهر به سوی شام به اسارت بردند!»
هنگامی که کاروان اسیران آزادیبخش در راه شام از شهرها و روستاها و بخشها عبور داده میشدند، گروههای گوناگون مردم ناآگاه و تبلیغات زده و بسیج شده از سوی استبداد پرفریب اموی، برای تماشای آنان از خانه بیرون میآمدند و گاه برای دیدن کاروان اسیران بر پشتبامها و بلندیها میرفتند، به همین جهت زینب سلاماللهعلیها میفرماید:
«تَسْتَشْرِفُهُنَّ الْمَنَاقِلُ وَ یَتَبَرَّزْنَ لِأَهْلِ الْمَنَاهِل!»
واژه «المناقل» جمع «منقل» به مفهوم راه کوهستانی است و «المناهل» جمع «منهل» به معنی چشمه و منزلگاهی است که کاروانها و مسافران بر کناره آن برای استراحت و صرف غذا بار مینهند.
«وَ یَتَصَفَّحُ وُجُوهَهُنَّ الْقَرِیبُ وَ الْبَعِیدُ وَ الشَّرِیفُ وَ الْوَضِیعُ وَ الدَّنِیُّ وَ الرَّفِیع»
و این در حالی است که این خاندان بزرگ کسی از مردانشان به همراهشان نیست تا در کارها به آنان یاری رساند و در برابر خطرها و شرارت استبداد از حقوق و آزادیشان دفاع کند، چرا که سپاه استبداد تمام مردان دلیر و جوانان آزادمنش آنان را قتل عام نموده و جز امام سجاد علیهالسلام مردی برای آنان باقی نمانده است.
«تصفح» به مفهوم نگاه دقیق و جستجوگرانه بر چهره دیگری آمده است.
«شریف» به مفهوم شرافتمند آمده است.
«وضیع» مقابل آن به معنی فرودست و فرومایه آمده است.
«دنی» به معنی پست و فرومایه.
«رفیع» بلندمرتبه و ارزشمند.
1) سوره محمد صلیاللهعلیهوآله، آیه 4.