کربلا بر تن تو جان آمد
باز بهر تو میهمان آمد
آمده بر طواف کعبه عشق
میهمان مدینهای ز دمشق
در صدای جرس بود خبری
خبر از درد و داغ تازهتری
نغمه آب آب میآید
خون ز چشم رباب میآید
دشت، لبریز بانگ واویلاست
بر جگر داغ لاله لیلاست
زینب از اشک آب آورده
بر شهیدان گلاب آورده
کاروان، دختران فاطمهاند
زائر قتلگاه و علقمهاند
بوی عطر مدینه میآید
یابن زهرا! سکینه میآید
دخترت با دو چشم دریایی
جای عباس کرده سقایی
خون دل جای لاله آورده
داغ طفل سه ساله آورده
جابرا! روح شود بزن پر و بال
تا کنی از امامت استقبال
عین حق را فروغ عین آمد
علی دوم حسین آمد
جابرا! نکتهای است سر بسته
دست او را ببوس آهسته
اینکه باشد وجود، پابستش
اثر سلسله است بر دستش
بازکن دیده بر ملاقاتش
سر از تن جداست سوغاتش
قصه درد شام آورده
خبر از سنگ بام آورده
عوض مشک و لاله و عنبر
بر سرش ریختند خاکستر
زائران مزار شش گوشه
اشکشان زاد و آهشان توشه
جسم صد چاک سید الشهدا
میدهد از درون خاک ندا
کای پیام ولایتات بر لب
ای زبان حسین یا زینب!
ای صدای خدا ترانه تو
پرچم فتح من به شانه تو
ای بتول محمدی زینب
دخت زهرا خوش آمدی زینب
ای زبان ائمه در کامت
فتح قرآن به خطبه شامت
ای مرا همسفر چهل منزل
من فراز نی و تو در محمل
من که تا حشر، عالمافروزم
خطبههای تو کرده پیروزم
کوفه شد با خروش تو خاموش
من سر نی شدم سرا پا گوش
ذوالفقار زبان تو دیدم
از تو فریاد خویش بشنیدم
من که خود آفتاب توحیدم
سایبان سر تو گردیدم
با سرم شمع محفلت گشتم
همه جا دور محملت گشتم
چون به شام غمت عبور افتاد
نگهم بر رخت ز دور افتاد
از سر نیزه میزدم پر و بال
تا کنم با سر از تو استقبال
سر عباس در ورود به شام
از سر نیزه بر تو کرد سلام
شهدا شمع محفلت گشتند
همگی دور محملت گشتند
ای زبان تو ذوالفقار علی
افتخار من افتخار علی
هر دو کردیم یاری اسلام
من به تیغ و تو با خطابه به شام
چون به طشت طلا تو را دیدم
از تو خواهر به خویش بالیدم
گفت با چوب خیزران لب من
مرحبا مرحبا به زینب من
ای حسین از تو سرفراز بیا
وی مرا جان رفته باز بیا
آفرین بر تو و خطابه تو
بر نماز شب خرابه تو
ای به نطق تو زنده نام علی
همه فاطمه تمام علی
غربت کوفهات کبابم کرد
خون پیشانی تو آبم کرد
من که اسلام گشته مرهونم
به تو و همت تو مدیونم
گرچه چون مادرم کتک خوردی
پرچم فتح با خود آوری
راستی خواهرم! رقیه کجاست؟
دخترم دخترم رقیه کجاست؟
یاد آن شب که خواند دختر من
در کنار تو روضه سر من
سر من بود روی دامن او
روح، پرواز کرد از تن او
بال زد پیش چشم خون بارت
گفت عمه خدانگهدارت
از دیار اسارت آمدهای
خوش به قصد زیارت آمدهای
کوثر کوثر ای بتول بتول!
زائر من زیارت تو قبول
تا جهان محفل عزاداری است
اشک «میثم» به غربتت جاری است
غلامرضا سازگار
***